لذت دیدن این صبح به چشمای تو بود

لذت دیدن این صبح به چشمای تو بود
ورنه خورشید خودش محو تماشای تو بود
شوق دیدار و تمنای دل ای حضرت یار
همه لطفی ست که از روی دلارای تو بود
#فرزاد_متین
#صبحتون_بعشق_مصفا❤ ️
دیدگاه ها (۴)

در میان جمع و تنها مانده امقافله در راه و من جا مانده اممثل ...

شنیدی شاعران هم شعر با طعم عسل دارندو یا اندر غزلهاشان ، کمی...

خورشید که زد تو از دل نور ، بیاچون ساز و دهل یکسره پرشور ، ب...

حجاب از سر برافکندی شدم دیوانه ی مویتخوشا آن شانه که هر دم ،...

روز گر صد بار بینمت دل تسلط،کی می شوداز خدا خواهم که در این ...

نمی داند دل تنها، میان جمع هم تنهاستمرا افکنده در تنگی، که ن...

﷽‌#مولای‌من🍃عشق از سرای این دل من پا نمیشود مجنون دلش بجز سو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط