پدربزرگ من چیز زیادی ازش یادم نمیاد جز اینکه شطرنج باز

پدربزرگ من... چیز زیادی ازش یادم نمیاد جز اینکه شطرنج بازی کردن رو بهم یاد داد. هر بار که بازیمون تموم میشد و مهره ها رو توی جعبه‌ش میذاشتیم، یه چیز بهم می‌گفت، هنوز صدای آرومش تو گوشمه:" میبینی کرول! زندگی مثل شطرنجه، وقتی بازی تموم میشه همه مهره ها، پیاده ها، شاه ها و وزیرها‌ همه به یک جعبه برمیگردن."

#اروین_د_یالوم | دروغگویی روی مبل
دیدگاه ها (۲)

▪ ️چه بد امتی هستید ♦ ️هنگام سخنرانی امام سجاد علیه السلام د...

پیرو عکس بالا، درد فاطیا رو فقط مَمَدا درک میکنن😊 😂 #عک...

به عمروعاص گفتند:چرا پشت سر علی(ع) نماز میخوانیولی در خانه م...

#معرفی_کتاب #شعرسلام دوستان . احوال شما؟نمیدونم چقد اهل شعر ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط