دکمههای پیراهنم

دکمه‌های پیراهنم
خواب انگشتان تو را می‌بینند
و کفش‌هایم می‌سوزند
در آرزوی پابه پایی با کفش‌های تو!
شالِ من
نمی‌تواند خاطره‌ی شانه‌هایت را از خاطر ببرد،
شلوارم دنبال می‌کند مرا در خانه
و می‌خواهد دوباره
او را به قدم زدن در کنار تو ببرم...
پس چگونه انتظار داری از تو نخواهم
به من وعده‌ی دیداری بدهی؟

#یغما_گلرویی
دیدگاه ها (۲)

هیچ وقت نگفت دوستت دارمولی همیشهشالی را سر می کندکه می داند ...

بانو جان آدمها دو دسته اند :آنها که تو را ندارندو آنها که غل...

خاطراتِ تو ،نه ارو است که بسوزاندو نه زلزله ای سهمگین ، که و...

لطفا به بندِ اولِ سبابه ات بگو کمی حوصله اش بیشتر شود تا حضو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط