فردی چندین سال شاگرد نقاش بزرگی بود و تمامی فنون و هنر نق

فردی چندین سال شاگرد نقاش بزرگی بود و تمامی فنون و هنر نقاشی را آموخت. استاد به او گفت که دیگر شما استاد شده ای و من چیزی ندارم ک به تو بیاموزم.

شاگرد فکری به سرش رسید، یک نقاشی فوق العاده کشید و آنرا در میدان شهر قرار داد ، مقداری رنگ و قلمی در کنار آن قرار داد و از رهگذران خواهش کرد اگر هرجایی ایرادی می بینند یک علامت × بزنند و غروب که برگشت دید که تمامی تابلو علامت خورده است و بسیار ناراحت و افسرده به استاد خود مراجعه کرد.

استاد به او گفت: آیا میتوانی عین همان نقاشی را برایم بکشی ؟
شاگرد نیز چنان کرد و استاد آن نقاشی را در همان میدان شهر قرار داد ولی این بار رنگ و قلم را قرار داد اما متنی که در کنار تابلو قرار داد این بود که : اگر جایی از نقاشی ایراد دارد با این رنگ و قلم اصلاح بفرمایید غروب برگشتند دیدند تابلو دست نخورده ماند.

استاد به شاگرد گفت: همه انسانها قدرت انتقاد دارند ولی جرات اصلاح نه...!

#داستانک
دیدگاه ها (۸)

👧😍پ ن : خونہ ها پربرڪت شادی توی دلا، آرامش توی قلبا ،دلا پر ...

دلگیر مباش..!از مرغانی که نزد تو دانه خوردند و نزد همسایه تخ...

الهی...! چون "حاضری" چه جویيم،و چون "ناظری" چه گویيم؟الهی! م...

+گفتم : کی میدونه فردا چی قراره بشه؟ اگه جنگ بشه چی ! خندید ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط