عشق درسایه سلطنت ادامه پارت 127

شمشیرش رو کنار کشید و بازوهام رو گرفت..تقلا کردم و جیغ خیلی بلند پردردی کشیدم جیغ میزدم و سعی میکردم فرار کنم ولی محکم گرفته ..گرفته بودنم و نمیزاشتن..
مری: دستای کثیفت رو بهم نزن..
گریه میکردم و کمک میخواستم ولی منطقه خلوتی بود. یعنی این سرنوشتم بود؟
یعنی این منطقه زیبا و خوش آب و هوای انگلستان آخرین جایی بود که میدیدم؟
نه... خدایا کمک...
صدای گریه های بلندم به اسمون هفتم هم میرسید. با تمام وجود تقلا میکردم ولی حتی ذره تکونش نمیداد..
مرد پشت سرم بند شنلم رو کشید و کلا بازش کرد.. شنل روی زمین افتاد...
نه... نه...
*****
شرط پارت بعدی
پارت های جدید رمان نامجون پیج دوم رو لایک کنید و حمایت کنید لطفاً اگه لایک های اون بالا بره براتون پارت هدیه میدم😉
@taehyung_sh
****
سلام زیبا رویان ممنون از حمایت های این دو روز تون ... همینطور که قبلا گفتم من چند روزی رفتم سفر یه شهر دیگه خونه یکی از فامیل هامون شاید تا یک و نیم هفته ای اونجا بمونم برای همین پارت گذاری واقعا برام سخته چون همین که گوشی رو دستم میگیرم همه نگاهم میکنن یا چه میدونم خودتون میدونید دیگه اما این چند شب کل سعیم رو کردم حداقل وقت خواب براتون یه چیزایی بنویسم و اینجا واقعا خطش افتضاحه همین الان چند بار پارت ها رو پاک کردم و دوباره گذاشتم چون همه قاتی شده بودن و الان گذاشتم اومید وارم این چند وقت درک کنید 💗✨
و لطفاً منو تحت فشار نزارید... ممنون از همکاری و حمایت هاتون❤️❤️💫