شبی در کوچــه ی غـربت قیـامت را بپا کردم
شبی در کوچــه ی غـربت قیـامت را بپا کردم
نشستـم زیر دیواری به یـادت گریه ها کردم
بساطــم بود خــالی تا کنم فـرش قدم هایت
حریـری گـریه را آورده فـرش جـاده ها کردم
شهیــد ناوک نازت شـــدم در کار زار عـشق
نشستم دست وپایت رابه خون خودحناکردم
تجلی کــرد در چشمم شبی محراب ابرویت
شدم درسجده و تا نیمه های شب دعا کردم
صــدای گریــه ام پیچیــد در آفـاق تنهایی
تــرا از دور دست خـــاطرات خود صــدا کردم
#ستایش_قلب_سربی
#دلنوشته #خاص #عاشقانه
#عاشقانه_ها#عشق_جان
#عشقولانه #ناب_ترین #جذاب
نشستـم زیر دیواری به یـادت گریه ها کردم
بساطــم بود خــالی تا کنم فـرش قدم هایت
حریـری گـریه را آورده فـرش جـاده ها کردم
شهیــد ناوک نازت شـــدم در کار زار عـشق
نشستم دست وپایت رابه خون خودحناکردم
تجلی کــرد در چشمم شبی محراب ابرویت
شدم درسجده و تا نیمه های شب دعا کردم
صــدای گریــه ام پیچیــد در آفـاق تنهایی
تــرا از دور دست خـــاطرات خود صــدا کردم
#ستایش_قلب_سربی
#دلنوشته #خاص #عاشقانه
#عاشقانه_ها#عشق_جان
#عشقولانه #ناب_ترین #جذاب
۱۰.۵k
۰۶ مرداد ۱۴۰۲