ای که در صومعه ی چشم تو عابد شده ام

ای که در صومعه ی چشم تو عابد شده ام
من به اعجاز نگاهت متقاعد شده ام

حجرالاسود من مردم چشمان تو شد
من به هر کعبه جزاین دیده معاند شده ام

شب تزویج خیال تو و احساس و قلم
مفتخر گشته موید شده عاقد شده ام

همه ی قافیه ها سلسله ی عشرت توست
شاعر چشم توام ، پیر قواعد شده ام

منم آن شمع سهی عاقبتم سوختن است
شاپرک ، رقص تو را دیدم و شاهد شده ام

قبله هر سو که نمایب صنما باکی نیست
من که در معبد چشمان تو ساجد شده ام
دیدگاه ها (۳)

متنفرم از اینکه حس کنم،دارم مزاحم تنها آدمی که دلم می‌خوادبا...

تیر برقی «چوبیم» در انتهای روستابی فروغم کرده سنگ بچه های رو...

به وصل خود دوایی کن دل دیوانه ما را ....سخن‌ها دارم از دستِ ...

گفتمش بی من مرومن بی توویران میشومگفت از  ویرانی ات سـر در گ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط