سناریو درخواستی

=سناریو درخواستی=
=سناریو درخواستی=
وقتی بهت میگن که از یه دختری خوششون اومده و ازت میپرسن که چجوری بهش اعتراف کنن(عضو هشتم)(روت کراشن)(اون دختره هم خودتی)


نامی:خب راستیتش من خیلی دوسش دارم ولی نمیدونم اون منو دوست داره یا نه
+خب فوقش اینه که اگه بهش اعتراف کنی ردت میکنه دیه!
_ولی...ولی آخه خیلی زیاد دوسش دارم
+خب اگه ردت کرد من اینجام تا بهت دلداری بدم و باهات حرف بزنم^^
+ولی...ولی مشکل اینجاست که اون دختره خودتی!
_*پشم ریخته*


جین:
_خب اینو باید از کراشای دختره بپرسی😂😂
+خب من که کراش همم یعنی باید از خودم بپرسم؟
_سخنی ندارم😂😂
+نه خدایی بگو چه کنم؟
_خب برو صاف تو چشاش زل بزن و صادقانه بگو دوست دارم همین!
+*تو چشات زل میزنه*
+دوست دارم((:



یونگی:ولی اگه ردم کنه چی؟!
_آخه مگه میشه کسی شما به این جذابی رو رد کنه؟*به شوخی گفت*(ولی واقعنم همینههه)
+خب پس...
_خب پس چی؟
+قبول میکنی یه عمر با تمام بدی ها و خوبی ها دوسم داشته باشی و دوستت داشته باشم؟
_چ‌..چی؟
+دیدی گفتم*بغض*
_خ..خب معلومه که آره*خجالت*
+*ذوق*


جیهوپ:آخه اونی من زودرنجم و میدونم اون از این رفتار خوشش نمیاد!
_کسی که واقعا دوست داشته باشه بدی هاتم میپذیره!
+پس میپذیری؟
_چ.‌.چیو؟
+بدی هامو دیه*خجالت*
_*پشم ریخته*


جیمین:
_من میگم بهش صادقانه اعتراف کن اگه قبول کرد همونجا یه ماچ بهش بده😂🤍
+اوممم پس...
+خانم پارک ا.ت منو به عنوان شاهزاده قبول میکنید؟
_چ...چی؟
_خ...خب شاید؟*خجالت*
+*کیس*


تهیونگ:
_ولی خدایی خوشبحال اونی که تو عاشقشی هیونگ!
+*زیر لب*خوش به حالت!
_چیزی گفتی؟
+چ‌‌...چی؟نه بابا
_خلاصه من میگم به صورت کلاسیک بهش اعتراف کن مثلا یدونه شاخه گل رز قرمز بگیر براش بعد جلوش زانو بزن و اعتراف کن
+یه چند لحظه الان میام!
_*تو ذهنش*وااا کجا رفت؟
چند مین بعد با یدونه شاخه گل رز اومد و زانو زد
+آیا منو به عنوان همسر خود میپذیرید بانو ا.ت؟
_*و تویی که پشمات ریخته و ذوق داری*


جونکوک:
_لازم نیست کاری کنی هیونگ فقط یجوری اون سیکس بکای عزیزت رو نشونش بده البته مواظب باش سکته نکنه😂😂😂😂
+*پیرهنشو میده بالا*
+خب... نظری نداری؟
دیدگاه ها (۱)

جیمین در مرکز آموزش 🪖

باورتون میشه این تهیونگه😎

سناریو

تصور کن دوست دختر شورا باشی (بخاطر یونگی لایک کن)

"آدما میان و گند میزنن تو مهم بودنشون".....خب در آخر باید قب...

اولین نگاه_𝗽𝗮𝗿𝘁𝟱بعد از اون روز رئیس اونقدر حواسش بهم بود که ...

فیک عروس مافیا part 5نشستم داخل ماشین که یه مردی نشسته بود ف...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط