چند وقته بچهها بهم گیر دادن که چرا دیگه نمی نویسم ینی

چند وقته بچه‌ها بهم گیر دادن که چرا دیگه نمی نویسم ، ینی در اصل فک میکنن که هنوز هم می نویسم ، ولی نوشته هام قایم میکنم و دیگه براشون نمی خونم...
هر چی میگم هم باور نمی کنن ، خوب حق هم دارن ، چون هر چی میگم بهانه است...
راستش وقتی بودی ، همون موقع که می تونستم بنویسم ، من چیزی از تو بهشون نگفته بودم... پس حالا هم که نیستی ، نمی تونم بهشون بگم که چرا دیگه نمی نویسم!!!!!
اما به خودت که میتونم بگم
بدون که بعد از تو خیلی‌ اتفاق ها برام افتاد
یکیش همین که دیگه نتونستم مثل قبل بنویسم ، باور نمی کنی ؟ عکس پست ببین ، این عکس گرفتم که براش کپشن بنویسم... حالا خودت قضاوت کن ، اینایی که خوندی چه ربطی به عکسی که دیدی داشت ؟؟؟

پ.ن :
این زن که فتحت کرده است ای قلعه محکم
دیگر برایش هیچ کس دیوار سختی نیست
بعد از تو باید عشق هم از من بپرهیزد
بعد از تو دل کندن برایم کار سختی نیست

تهران ، پانزدهم آذر هزار و چهارصد و یک

#پاییز#باران#تهران
#عشق#دلتنگی
#قلمِ_هوشبرانه
دیدگاه ها (۰)

همه ی روزهای زندگی میگذرن ، اما ما بعضی از روزها رو از دست م...

❌✴️❌ دو #زن بر سر راه دو #رئیس_جمهوریکی در لس آنجلس ، یکی در...

✴️💡 ورق بزنید...چند ساعت بیشتر به بازی با آمریکا نمونده ، خو...

خدا رو شکر از شاهی که بازیکنان تیم ملی باید دستش می بوسیدن ،...

و اگر اندوهت آن‌قدر زیاد شد که حرف زدن برایت دشوار بود، به س...

the other side of the world

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط