سر آشپز
سر آشپز
Part 4*
صبح جین ویو °^°
صبحونه خوردم رفتم رستوران باید به حقوق کارکنان و آشپز ها رو میدادم مشغول حساب کردن بودم وقتی ساعت نگاه کردم 4:10 رو نشون میداد از پشت میز پا شدم کتمو برداشتم و از اتاق اومدم بیرون
جین : من امشب نیستم حواستون باشه اشتباهی نکنید
آشپز : چشم
____________________________________
لارا ویو
مادر : خب تموم شد همه چی آماده اس
لارا : من میرم آماده شم
لباسی که از قبل انتخاب کرده بودم رو روی تخت گذاشتم یه دوش گرفتم از حموم اومدم بیرون مو هامو خشک کردم حوله ام رو درآوردم لباس هامو پوشیدم موهامو حالت دادم میکاپ کردم ساعت پنج بود دیگه مهمون ها میرسن در اتاق رو باز کردم که با جین مواجه شدم
جین : سلام
لارا : سلام ، خوش اومدید
جین : ممنون
لارا : بهتر بریم پایین
جین : بله بریم
____________________________________
جین ویو °^°
آخه این پسره کیه چقدرم باهم گرم گرفتن شاید دوست پسرش باشه شاید
لارا : آقای کیم معرفی میکنم جونگ وو پسر داییم
جین : خوشوقتم
جونگ وو : منم همینطور طور
با اون پسره ی نچسپ دست دادم بعد یه عذر خواهی کرد و رفت
لارا: آقای کیم اگه چیزی خواستید لطفاً بگید
داشت میرفت که
جین : یه لحظه
لارا : بله
جین : میشه دیگه آقای کیم صدام نزنید چون معذب میشم
لارا : اممم خب چی صداتون بزنم ؟!
جین : میتونید جین صدام کنید
لارا : خیلی صمیمی نیست ؟
جین : خب میتونیم صمیمی باشیم مشکلی که نداره
لارا : نه ، پس جین صدات میزنم من باید برم
جین : خیلی خب
____________________________________
لارا °^°
چرا ازم خواست که جین صداش کنم چرا وقتی باهاش صحبت میکنم یه حس عجیبی دارم اصلا چرا انقد جذابه همین طوری با خودم کلنجار می رفتم چرا بهم توجه میکنه آخه دیوونه هر کی باهات دو کلمه حرف بزنه یعنی بهت توجه کرده چرا دارم خل و چل بازی درمیارم
#بی_تی_اس #کیپاپ #آرمی #جیمین #یونگی #شوگا #جونگ_کوک #تهیونگ #وی #جئون_جونگ_کوک #مین_یونگی #کیم_تهیونگ #پارک_جیمین #نامجون #کیم_نامجون #هوسوک #جانگ_هوسوک #جی_هوپ #سوکجین #کیم_سوک_جین #رمان #وانشات #عشق #عاشقانه
Part 4*
صبح جین ویو °^°
صبحونه خوردم رفتم رستوران باید به حقوق کارکنان و آشپز ها رو میدادم مشغول حساب کردن بودم وقتی ساعت نگاه کردم 4:10 رو نشون میداد از پشت میز پا شدم کتمو برداشتم و از اتاق اومدم بیرون
جین : من امشب نیستم حواستون باشه اشتباهی نکنید
آشپز : چشم
____________________________________
لارا ویو
مادر : خب تموم شد همه چی آماده اس
لارا : من میرم آماده شم
لباسی که از قبل انتخاب کرده بودم رو روی تخت گذاشتم یه دوش گرفتم از حموم اومدم بیرون مو هامو خشک کردم حوله ام رو درآوردم لباس هامو پوشیدم موهامو حالت دادم میکاپ کردم ساعت پنج بود دیگه مهمون ها میرسن در اتاق رو باز کردم که با جین مواجه شدم
جین : سلام
لارا : سلام ، خوش اومدید
جین : ممنون
لارا : بهتر بریم پایین
جین : بله بریم
____________________________________
جین ویو °^°
آخه این پسره کیه چقدرم باهم گرم گرفتن شاید دوست پسرش باشه شاید
لارا : آقای کیم معرفی میکنم جونگ وو پسر داییم
جین : خوشوقتم
جونگ وو : منم همینطور طور
با اون پسره ی نچسپ دست دادم بعد یه عذر خواهی کرد و رفت
لارا: آقای کیم اگه چیزی خواستید لطفاً بگید
داشت میرفت که
جین : یه لحظه
لارا : بله
جین : میشه دیگه آقای کیم صدام نزنید چون معذب میشم
لارا : اممم خب چی صداتون بزنم ؟!
جین : میتونید جین صدام کنید
لارا : خیلی صمیمی نیست ؟
جین : خب میتونیم صمیمی باشیم مشکلی که نداره
لارا : نه ، پس جین صدات میزنم من باید برم
جین : خیلی خب
____________________________________
لارا °^°
چرا ازم خواست که جین صداش کنم چرا وقتی باهاش صحبت میکنم یه حس عجیبی دارم اصلا چرا انقد جذابه همین طوری با خودم کلنجار می رفتم چرا بهم توجه میکنه آخه دیوونه هر کی باهات دو کلمه حرف بزنه یعنی بهت توجه کرده چرا دارم خل و چل بازی درمیارم
#بی_تی_اس #کیپاپ #آرمی #جیمین #یونگی #شوگا #جونگ_کوک #تهیونگ #وی #جئون_جونگ_کوک #مین_یونگی #کیم_تهیونگ #پارک_جیمین #نامجون #کیم_نامجون #هوسوک #جانگ_هوسوک #جی_هوپ #سوکجین #کیم_سوک_جین #رمان #وانشات #عشق #عاشقانه
۲.۹k
۲۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.