داشت خاطره تعریف میکرد
داشت خاطره تعریف میکرد
اون شب بارون میومد
به ما میگفت الان ک رو خاک شلمچه نشستین
استخونای شهدارو بچهای تفحض پیدا کردن
اما گوشتشون هنوز بین این خاک هاس بااین بارون و گلی ک درسته شده چسبیده به چادراتون
پس خوب حواستون به چادراتون باشه
حواستونو جمع کنید
حاج حسین یکتا(راوی)
خاطراتش تو غروبای شلمچه بهت حال میدهو همچین حال و هواتوشهدایی میکنه
خیلی بهشون اردات دارم
ان شاءالله همیشه زنده باشنو سایشون بالا سره ما بچه انقلابیا
برای سلامتیشون و عاقبت بخیریشون صلوات بفرستین
اون شب بارون میومد
به ما میگفت الان ک رو خاک شلمچه نشستین
استخونای شهدارو بچهای تفحض پیدا کردن
اما گوشتشون هنوز بین این خاک هاس بااین بارون و گلی ک درسته شده چسبیده به چادراتون
پس خوب حواستون به چادراتون باشه
حواستونو جمع کنید
حاج حسین یکتا(راوی)
خاطراتش تو غروبای شلمچه بهت حال میدهو همچین حال و هواتوشهدایی میکنه
خیلی بهشون اردات دارم
ان شاءالله همیشه زنده باشنو سایشون بالا سره ما بچه انقلابیا
برای سلامتیشون و عاقبت بخیریشون صلوات بفرستین
- ۱.۲k
- ۲۱ دی ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط