زاهد من که خراباتی و مستم به تو چه
زاهد من که خراباتی و مستم به تو چه؟
ساغر و باده بود بر سر دستم به تو چه؟
تو اگر گوشه محراب نشستی صنمی گفت چرا؟
من اگر گوشه میخانه نشستم به تو چه؟
تو که مشغول دعا و مناجاتی چه به من؟
من که شب تا به سحر یکسره مستم به تو چه؟
آتش دوزخ اگر قصد تو و ما بکند
تو که خشکی چه به من من که تر هستم به تو چه...
ساغر و باده بود بر سر دستم به تو چه؟
تو اگر گوشه محراب نشستی صنمی گفت چرا؟
من اگر گوشه میخانه نشستم به تو چه؟
تو که مشغول دعا و مناجاتی چه به من؟
من که شب تا به سحر یکسره مستم به تو چه؟
آتش دوزخ اگر قصد تو و ما بکند
تو که خشکی چه به من من که تر هستم به تو چه...
- ۷۵۳
- ۲۸ مرداد ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط