شا

ﺧﻠﺒﺎﻥ ﺗﻮﺳﻂ ﻣﯿﮑﺮﻭﻓﻦ ﺑﻪ ﻣﺴﺎﻓﺮﯾﻦ ﺧﻮشاﻣﺪ ﻣﯿﮕﻔﺖ.
ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩ: یا ابالفضل!

ﺳﮑﻮﺕ ﻣﺮﮔﺒﺎﺭﯼ ﻫﻮﺍﭘﯿﻤﺎ ﺭﺍ ﻓﺮﺍ ﮔﺮﻓﺖ.
بعد از چند لحظه، ﺧﻠﺒﺎﻥ ﮔﻔﺖ: ﻣﺴﺎﻓﺮﯾﻦ ﻋﺰﯾﺰ ﭘﻮﺯﺵ ﻣﯿﻄﻠﺒﻢ ﻣﻬﻤﺎﻧﺪﺍﺭ ﻗﻬﻮﻩ ﺩﺍﻍ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﺷﻠﻮﺍﺭﻡ ﺭﯾﺨﺖ شلوارم کثیف شد!

یارو از ته هواپیما ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩ: قبر ﭘﺪﺭﺕ! ﺑﯿﺎ ﺑﺒﯿﻦ ﭼﻪ ﺑﻼﯾﯽ ﺳﺮﺷﻠﻮﺍﺭﻫﺎﯼ ﻣﺎ ﺍﻭﻣﺪ! 😂 😂 😂 😂
دیدگاه ها (۲)

مامانم که شیشه پاک کن میخرید ، لحظه شماری میکردم تا اون ماده...

تو اتوبوس نشستم دارم مجله میخونم خواستم ورق بزنم !....یه نگا...

😍 😍 😍

😂 داداچمون اشتبا گرفته حسابی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط