ولادت
#ولادت
#حضرت_فاطمه_الزهراء_سلام_الله_علیها_
کیفیت ولادت با سعادت آن حضرت چنان است که :
شیخ صدوق رحمه اللّه به سند معتبر از مُفَضّل بن عمر روایت کرده است که گفت : از حضرت صادق علیه السّلام سؤ ال کردم که چگونه بود ولادت حضرت فاطمه علیهاالسّلام ؟ حضرت فرمود که چون خدیجه اختیار مزاوجت حضرت رسالت صلی اللّه علیه وآله وسلّم نمود، زنان مکّه از عداوتی که با آن حضرت داشتند از او هجرت(1)نمودند وبر اوسلام نمی کردند ونمی گذاشتند که زنی به نزد او برود، پس خدیجه را به این سبب ، وحشتی عظیم عارض شد ولیکن عمده غم و جزع خدیجه برای حضرت رسول صلی اللّه علیه وآله وسلّم بود که مبادا از شدت عداوت ایشان آسیبی به آن حضرت برسد. چون به حضرت فاطمه علیهاالسّلام حامله شد فاطمه در شکم با اوسخن می گفت ومونس اوبود واورا صبر می فرمود، خدیجه این حالت را از حضرت رسالت پنهان می داشت ، پس روزی حضرت داخل شد شنید که خدیجه سخن می گوید با شخصی وکسی را نزد اوندید فرمود که ای خدیجه با که سخن می گوئی ؟ خدیجه گفت : فرزندی که در شکم من است با من سخن می گوید ومونس من است ! حضرت فرمود که اینک جبرئیل مرا خبر می دهد که این فرزند دختر است واواست نسل طاهر بامیمنت وبرکت وحق تعالی نسل مرا از اوبه وجود خواهد آورد، واز نسل اوامامان وپیشوایان دین به هم خواهند رسید وحق تعالی بعد از انقضای وحی ، ایشان را خلیفه های خود خواهد گردانید در زمین . وپیوسته خدیجه در این حالت بود تا آنکه ولادت جناب فاطمه علیهاالسّلام نزدیک شد چون درد زائیدن در خود احساس کرد به سوی زنان قریش وفرزندان هاشم کس فرستاد که نزد اوحاضر شوند؛ ایشان در جواب اوفرستادند که فرمان ما نبردی وقبول قول ما نکردی وزن یتیم ابوطالب شدی که فقیر است و مالی ندارد ما به این سبب به خانه تونمی آئیم ومتوجّه امور تو نمی شویم .
خدیجه چون پیغام ایشان را شنید بسیار اندوهناک گردید در این حالت ناگاه دید ک چهار زن گندم گون بلند بالانزد اوحاضر شده وبه زنان بنی هاشم شبیه بودند، خدیجه از دیدن ایشان بترسید، پس یکی از ایشان گفت که مترس ای خدیجه که ما رسولان پروردگاریم به سوی تو؛ وما ظهیران توئیم ، منم ساره زوجه ابراهیم علیه السّلام ودوّم آسیه دختر مزاحم است که رفیق توخواهد بود در بهشت وسوم مریم دختر عِمران است وچهارم کُلثوم خواهر موسی بن عمران است وحق تعالی ما را فرستاده است که در وقت ولادت نزد توباشیم وترا بر این حالت معاونت نمائیم . پس یکی از ایشان در جانب راست خدیجه نشست ودیگری در جانب چپ وسوم در پیش رووچهارم در پشت سر، پس حضرت فاطمه علیهاالسّلام پاک وپاکیزه فرود آمد وچون به زمین رسید نور اوساطع گردید به مرتبه ای که خانه های مکّه را روشن گردانید ودر مشرق ومغرب زمین موضعی نماند مگر آنکه از آن نور روشن شد وده نفر از حورالعین به آن خانه درآمدند وهر یک اِبْریقی وطشتی از بهشت در دست داشتند وابریقهای ایشان مملوبود از آب کوثر، پس آن زنی که در پیش روی خدیجه بود جناب فاطمه علیهاالسّلام را برداشت وبه آب کوثر غُسل یا شست و شوداد ودوجامه سفیدی بیرون آورد که از شیر سفیدتر واز مُشْک وعَنْبَر خوشبوی تر بود وفاطمه علیهاالسّلام را در یک جامه از آن پیجید وجامه دیگر را مقنعه اوگردانید پس اورا به سخن درآورد، فاطمه گفت :
اَشْهَدُ اَنْ لااِلهِ اِلا اللّهُ وَاَنَّ اَبی رَسُولُ اللّهِ سَیِّدُ الاَنْبیاءِ وَاَنَّ بَعْل ی سَیِّدُ الاَوْصِیاءِ وَوُلْدی سادَةُ الاَسْباطِ.
یعنی گواهی می دهم به یگانگی خدا وبه آنکه پدرم رسول خدا سید پیغمبران است وشوهرم سید اوصیاء پیغمبران است وفرزندانم سادات فرزندزاده های پیغمبران است .
پس بر هر یک از آن زنان سلام کرد وهر یک را به نام ایشان خواند، پس آن زنان شادی کردند وحوریان بهشت پخندان شدند ویکدیگر را بشارت دادند به ولادت آن سیّده زنان عالمیان . ودر آسمان نور روشنی هویدا شد که پیشتر چنان نوری مشاهده نکرده بودند، پس آن زنان مقدّسه با خدیجه خطاب کردند وگفتند: بگیر این دختر را که طاهره ومطهّره است پاکیزه وبا برکت است ، حق تعالی برکت داده او را ونسل اورا، پس خدیجه آن حضرت را گرفت شاد وخوشحال وپستان خود را در دهان اوگذاشت ، پس فاطمه علیهاالسّلام در روزی آن قدر نموّ می کرد که اطفال دیگر در ماهی نموّ کنند ودر ماهی آن قدر نموّ می کرد که اطفال دیگر در سال نموّ کنند.(2)
(1) دوری .
(2) (امالی شیخ صدوق ) ص 690، مجلس 87، حدیث 947 .
@atshan14
#حضرت_فاطمه_الزهراء_سلام_الله_علیها_
کیفیت ولادت با سعادت آن حضرت چنان است که :
شیخ صدوق رحمه اللّه به سند معتبر از مُفَضّل بن عمر روایت کرده است که گفت : از حضرت صادق علیه السّلام سؤ ال کردم که چگونه بود ولادت حضرت فاطمه علیهاالسّلام ؟ حضرت فرمود که چون خدیجه اختیار مزاوجت حضرت رسالت صلی اللّه علیه وآله وسلّم نمود، زنان مکّه از عداوتی که با آن حضرت داشتند از او هجرت(1)نمودند وبر اوسلام نمی کردند ونمی گذاشتند که زنی به نزد او برود، پس خدیجه را به این سبب ، وحشتی عظیم عارض شد ولیکن عمده غم و جزع خدیجه برای حضرت رسول صلی اللّه علیه وآله وسلّم بود که مبادا از شدت عداوت ایشان آسیبی به آن حضرت برسد. چون به حضرت فاطمه علیهاالسّلام حامله شد فاطمه در شکم با اوسخن می گفت ومونس اوبود واورا صبر می فرمود، خدیجه این حالت را از حضرت رسالت پنهان می داشت ، پس روزی حضرت داخل شد شنید که خدیجه سخن می گوید با شخصی وکسی را نزد اوندید فرمود که ای خدیجه با که سخن می گوئی ؟ خدیجه گفت : فرزندی که در شکم من است با من سخن می گوید ومونس من است ! حضرت فرمود که اینک جبرئیل مرا خبر می دهد که این فرزند دختر است واواست نسل طاهر بامیمنت وبرکت وحق تعالی نسل مرا از اوبه وجود خواهد آورد، واز نسل اوامامان وپیشوایان دین به هم خواهند رسید وحق تعالی بعد از انقضای وحی ، ایشان را خلیفه های خود خواهد گردانید در زمین . وپیوسته خدیجه در این حالت بود تا آنکه ولادت جناب فاطمه علیهاالسّلام نزدیک شد چون درد زائیدن در خود احساس کرد به سوی زنان قریش وفرزندان هاشم کس فرستاد که نزد اوحاضر شوند؛ ایشان در جواب اوفرستادند که فرمان ما نبردی وقبول قول ما نکردی وزن یتیم ابوطالب شدی که فقیر است و مالی ندارد ما به این سبب به خانه تونمی آئیم ومتوجّه امور تو نمی شویم .
خدیجه چون پیغام ایشان را شنید بسیار اندوهناک گردید در این حالت ناگاه دید ک چهار زن گندم گون بلند بالانزد اوحاضر شده وبه زنان بنی هاشم شبیه بودند، خدیجه از دیدن ایشان بترسید، پس یکی از ایشان گفت که مترس ای خدیجه که ما رسولان پروردگاریم به سوی تو؛ وما ظهیران توئیم ، منم ساره زوجه ابراهیم علیه السّلام ودوّم آسیه دختر مزاحم است که رفیق توخواهد بود در بهشت وسوم مریم دختر عِمران است وچهارم کُلثوم خواهر موسی بن عمران است وحق تعالی ما را فرستاده است که در وقت ولادت نزد توباشیم وترا بر این حالت معاونت نمائیم . پس یکی از ایشان در جانب راست خدیجه نشست ودیگری در جانب چپ وسوم در پیش رووچهارم در پشت سر، پس حضرت فاطمه علیهاالسّلام پاک وپاکیزه فرود آمد وچون به زمین رسید نور اوساطع گردید به مرتبه ای که خانه های مکّه را روشن گردانید ودر مشرق ومغرب زمین موضعی نماند مگر آنکه از آن نور روشن شد وده نفر از حورالعین به آن خانه درآمدند وهر یک اِبْریقی وطشتی از بهشت در دست داشتند وابریقهای ایشان مملوبود از آب کوثر، پس آن زنی که در پیش روی خدیجه بود جناب فاطمه علیهاالسّلام را برداشت وبه آب کوثر غُسل یا شست و شوداد ودوجامه سفیدی بیرون آورد که از شیر سفیدتر واز مُشْک وعَنْبَر خوشبوی تر بود وفاطمه علیهاالسّلام را در یک جامه از آن پیجید وجامه دیگر را مقنعه اوگردانید پس اورا به سخن درآورد، فاطمه گفت :
اَشْهَدُ اَنْ لااِلهِ اِلا اللّهُ وَاَنَّ اَبی رَسُولُ اللّهِ سَیِّدُ الاَنْبیاءِ وَاَنَّ بَعْل ی سَیِّدُ الاَوْصِیاءِ وَوُلْدی سادَةُ الاَسْباطِ.
یعنی گواهی می دهم به یگانگی خدا وبه آنکه پدرم رسول خدا سید پیغمبران است وشوهرم سید اوصیاء پیغمبران است وفرزندانم سادات فرزندزاده های پیغمبران است .
پس بر هر یک از آن زنان سلام کرد وهر یک را به نام ایشان خواند، پس آن زنان شادی کردند وحوریان بهشت پخندان شدند ویکدیگر را بشارت دادند به ولادت آن سیّده زنان عالمیان . ودر آسمان نور روشنی هویدا شد که پیشتر چنان نوری مشاهده نکرده بودند، پس آن زنان مقدّسه با خدیجه خطاب کردند وگفتند: بگیر این دختر را که طاهره ومطهّره است پاکیزه وبا برکت است ، حق تعالی برکت داده او را ونسل اورا، پس خدیجه آن حضرت را گرفت شاد وخوشحال وپستان خود را در دهان اوگذاشت ، پس فاطمه علیهاالسّلام در روزی آن قدر نموّ می کرد که اطفال دیگر در ماهی نموّ کنند ودر ماهی آن قدر نموّ می کرد که اطفال دیگر در سال نموّ کنند.(2)
(1) دوری .
(2) (امالی شیخ صدوق ) ص 690، مجلس 87، حدیث 947 .
@atshan14
۲.۵k
۱۰ فروردین ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.