آن روز به چشمهایم گفتم؛
آن روز به چشمهایم گفتم؛
متاسفم
بعد از این به طرز جنون آمیزی حرامتان خواهم کرد
گفتم؛او رفته
و آنکه مانده تا غربت شهر را کامل کند
دیوانه است با دو حفره ی خالی بر صورت
و
کلید زنگ زده در دست
که حاضر نیست
آن را به هیچ دری امتحان کند
و حالا مانده ام
ولی کاری از دستم ساخته نیست
مثل مترسکی کهنه
که دارد اشک می ریزد
در آغوش مزرعه
و کلاغ ها
عجیب
روی دوشش سنگینی می کنند
❣ #فـــــــــــــــــــؤاد.۹۶/۹/۲۴
لینک.جدید.کانال.عاشقانه.من.در.تلگرام
https://t.me/moonlightyy/AAAAAEUuSeCdhQ_sJTR6_A
متاسفم
بعد از این به طرز جنون آمیزی حرامتان خواهم کرد
گفتم؛او رفته
و آنکه مانده تا غربت شهر را کامل کند
دیوانه است با دو حفره ی خالی بر صورت
و
کلید زنگ زده در دست
که حاضر نیست
آن را به هیچ دری امتحان کند
و حالا مانده ام
ولی کاری از دستم ساخته نیست
مثل مترسکی کهنه
که دارد اشک می ریزد
در آغوش مزرعه
و کلاغ ها
عجیب
روی دوشش سنگینی می کنند
❣ #فـــــــــــــــــــؤاد.۹۶/۹/۲۴
لینک.جدید.کانال.عاشقانه.من.در.تلگرام
https://t.me/moonlightyy/AAAAAEUuSeCdhQ_sJTR6_A
۳۷۶
۲۴ آذر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.