جام خونین🍷🍷
جام خونین🍷🍷
PART:1
ا/ت ویو
با تابش مستقیم خورشید رو صورتم بیدار شدم کش و قوصی به کمرم دادو رفتم صورتمو بشورم تا ویندوزم بالا بیاد .
خوب بزارید خودمو معرفی کنم من لی میا هستم 24سالمه و منشی ی شرکتم شرکت کلوین کلیین(حال کردیید شرکتو👏)خوب بسه زیاد زر زدم .
بعد از خوردن صبحونه رفتم ی شومیز لیمویی با دامن مشکی پوشیدم ی آرایش لایت کردم گوشی و وسایل مورد نیازمو گذاشتم تو کیف مشکیم و ی کفش پاشنه بلند مشکی هم پوشیدم سوییچ ماشینمو گرفتم و حرکت کردم به سمت شرکت.
وارد شرکت که شدم همه بهم احترام میزاشتن و منم برای احترام کمی خم میشدم چون خستگیم در بره رفتم ی قهوه تلخ گرفتم و وارد محل کارم که دقیقا روبروی دفتر مدیر بود شدم و پشت میزم نشستم .
ساعت 10بود و میسو باید الانا میرسید
پس کارای شرکتو انجام دادم بعد از چند دقیقه میسو اومد (علامت میسو*)
*:سلام خانم منشی کاری داشتی
میا:بشین مسخره بازی در نیار که باید برم
*:کجا؟؟؟
میا:مگه رئیس بهت نگفته؟؟
*:نه
میا:خوب ببین میخام برم شرکت گوچی تا اونجا منشی بشم
*:چرااااا نرو تروخدا
میا:نه نمیشه باید برم الانم بیا تا کارارو بهت بگم
میسو قبلا منشی ی شرکت بود و راحتی کارارو یاد میگرفتم بعد از توضیحات لازم رقتم پیش مدیر شرکت آقای کیم تهیونگ (علامت ایشون #)
تق تق تق (صدای در زدنه 😑)
#:بیا تو
میا:رئیس
#:ااا... میا تویی بیا بشین
#:مشکلی پیش اومده
میا:نه فقط میخواستم خدافظی کنم
#:خداحافظی .... برای چی ... آهان یادم اومد پس میخای بری
میا:بله
#:کارارو به میسو گفتی
میا:بله
#:خوب پس میتونی بری امیدوارم موفق بشی
میا:ممنون
از شرکت زدم بیرون و رفتم به شرکت گوچی پیش منشی جدید .
بعد از گفتن کارای لازم با چیزی که دیدم خشکم زد...
PART:1
ا/ت ویو
با تابش مستقیم خورشید رو صورتم بیدار شدم کش و قوصی به کمرم دادو رفتم صورتمو بشورم تا ویندوزم بالا بیاد .
خوب بزارید خودمو معرفی کنم من لی میا هستم 24سالمه و منشی ی شرکتم شرکت کلوین کلیین(حال کردیید شرکتو👏)خوب بسه زیاد زر زدم .
بعد از خوردن صبحونه رفتم ی شومیز لیمویی با دامن مشکی پوشیدم ی آرایش لایت کردم گوشی و وسایل مورد نیازمو گذاشتم تو کیف مشکیم و ی کفش پاشنه بلند مشکی هم پوشیدم سوییچ ماشینمو گرفتم و حرکت کردم به سمت شرکت.
وارد شرکت که شدم همه بهم احترام میزاشتن و منم برای احترام کمی خم میشدم چون خستگیم در بره رفتم ی قهوه تلخ گرفتم و وارد محل کارم که دقیقا روبروی دفتر مدیر بود شدم و پشت میزم نشستم .
ساعت 10بود و میسو باید الانا میرسید
پس کارای شرکتو انجام دادم بعد از چند دقیقه میسو اومد (علامت میسو*)
*:سلام خانم منشی کاری داشتی
میا:بشین مسخره بازی در نیار که باید برم
*:کجا؟؟؟
میا:مگه رئیس بهت نگفته؟؟
*:نه
میا:خوب ببین میخام برم شرکت گوچی تا اونجا منشی بشم
*:چرااااا نرو تروخدا
میا:نه نمیشه باید برم الانم بیا تا کارارو بهت بگم
میسو قبلا منشی ی شرکت بود و راحتی کارارو یاد میگرفتم بعد از توضیحات لازم رقتم پیش مدیر شرکت آقای کیم تهیونگ (علامت ایشون #)
تق تق تق (صدای در زدنه 😑)
#:بیا تو
میا:رئیس
#:ااا... میا تویی بیا بشین
#:مشکلی پیش اومده
میا:نه فقط میخواستم خدافظی کنم
#:خداحافظی .... برای چی ... آهان یادم اومد پس میخای بری
میا:بله
#:کارارو به میسو گفتی
میا:بله
#:خوب پس میتونی بری امیدوارم موفق بشی
میا:ممنون
از شرکت زدم بیرون و رفتم به شرکت گوچی پیش منشی جدید .
بعد از گفتن کارای لازم با چیزی که دیدم خشکم زد...
۲.۳k
۰۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.