🍀
🍀
چون نور که از مهر جدا هست و جدا نیست
عالم همه آیات خدا هست و خدا نیست
ما پرتو حقیم و نه اوئیم و هم اوئیم
چون نور که از مهر جدا هست و جدا نیست
در آئینه بینید اگر صورت خود را
آن صورت آئینه شما هست و شما نیست
هر جا نگری جلوهگه شاهد غیبی است
او را نتوان گفت کجا هست و کجا نیست
این نیستی هستنما را به حقیقت
در دیده ما و تو بقا هست و بقا نیست
جان فلکی را چو رهید از تن خاکی
گویند گروهی که فنا هست و فنا نیست
هر حکم که او خواست براند به سر ما
ما را گر از آن حکم رضا هست و رضا نیست
از جانب ما شکوه و جور از قِبل دوست
چون نیک ببینیم روا هست و روا نیست
کو جرأت گفتن که عطا و کرم او
بر دشمن و بر دوست چرا هست و چرا نیست
درویش که در کشور فقرست شهنشاه
پیش نظر خلق گدا هست و گدا نیست
بیمهری و لطف از قِبل یار به عبرت
از چیست ندانم که روا هست و روا نیست
[عبرت نائینی]
چون نور که از مهر جدا هست و جدا نیست
عالم همه آیات خدا هست و خدا نیست
ما پرتو حقیم و نه اوئیم و هم اوئیم
چون نور که از مهر جدا هست و جدا نیست
در آئینه بینید اگر صورت خود را
آن صورت آئینه شما هست و شما نیست
هر جا نگری جلوهگه شاهد غیبی است
او را نتوان گفت کجا هست و کجا نیست
این نیستی هستنما را به حقیقت
در دیده ما و تو بقا هست و بقا نیست
جان فلکی را چو رهید از تن خاکی
گویند گروهی که فنا هست و فنا نیست
هر حکم که او خواست براند به سر ما
ما را گر از آن حکم رضا هست و رضا نیست
از جانب ما شکوه و جور از قِبل دوست
چون نیک ببینیم روا هست و روا نیست
کو جرأت گفتن که عطا و کرم او
بر دشمن و بر دوست چرا هست و چرا نیست
درویش که در کشور فقرست شهنشاه
پیش نظر خلق گدا هست و گدا نیست
بیمهری و لطف از قِبل یار به عبرت
از چیست ندانم که روا هست و روا نیست
[عبرت نائینی]
۲.۳k
۲۴ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.