پارت ۲۹
پارت ۲۹
ته ویو
رفتیم بیمارستان منم ک استرس کل وجودمو گرفته بود جیمینم خوشحال از اینکه داره دایی میشه
هممون خوشحال بودیم بعد از چند ساعت بچه رو و سوآه رو آوردن بیرون بعد از چند روزم مرخص شدن اومدیم خونه ما تو خونمون خدمتکار نداریم و فقط بادیگارد داریم رفتیم داخل سوآه حالش خیلی خوب نبود نمیتونست راه بره طبیعیه بردمش اتاق استراحت کنه ی اتاق قشنگم برای دخترمون درست کردیم اسمشو گذاشتیم آچا خیلی خوشگله بردم گذاشتمش اتاقش
( چند روز بعد)
سوآه ویو
الان چند روز گذشته منم کاملا خوب شدم بشدت ب اچا وابسته شدم خیلی دوسش دارم حتی ی دیقه هم نمیتونم ازش دور باشم صبح ک از خواب بیدار شدم رفتم دستشویی صورتمو شستم اومدم بیرون موهامو بستم لباسمو عوض کردم رفتم پیش اچا رفتم بالا سرش ای خدا چرا انقد خوشگلی تو مامانی فدات شه نفسم ک بیدار شد بغلش کردم بهش شیر دادم جاشو عوض کردم و لباس جدید بهش پوشوندم و آوردمش بیرون از پله ها اومدیم پایین و رفتم صبحانه درست کنم ی دستم اچا رو بغل کرده بودم و ی دستم آشپزی میکردم بالاخره تموم شد اچا رو گذاشتم رو مبل بغلشم بالشت گذاشتم ک نیوفته رفتم سمت اتاق خودمون تهیونگ هم ک ماشالا چقد میخوابه
+ تهیونگا عزیزم؟ بیدار نمیشی؟
_ هوم؟
+ پاشو بریم صبحانه دیرت میشه ها
_ بزار اچا بیدار شه منم بیدار میشم( خوابالو
+ نچ نچ نچ پاشو ببینم بابای خوابالو دخترت بیدار شده
ک یهو عین فنر پرید
_ جدیییی؟
+ آره بیا بریم
ته ویو
بعد از اینکه سوآه بیدارم کرد رفتم لباسمو عوض کردم حاضر شدم اومدم پایین دیدم سوآه اچا رو بغل کرده داره باهاش بازی میکنه چقد مامان بودن بهش میاد انقد گرم بازی بود نفهمید من اومدم😂
_به به مادر و دختر خوشمیگذره؟
+ آره بابایی
_ 😂😂
( خلاصه صبحانه خوردن ته رفت سرکار
چند سال بعد ۳ سالگی اچا)
سوآه ویو
الان ما ۳ ساله ازدواج کردیم اچا هم سه سالشه خیلی بانمک شده منم وابسته تر شدم بهش صبح ک بیدار شدم کارامو کردم رفتم پیش اچا بیدارش کنم بره مهد کودک
+اچا خوشمل مامان بیدار شو بریم مهدددد
صداش ک کردم خیلی بامزه نشست تو جاش با دستاس کوچولوش چشماشو مالید
اخخخ دلم ضعف رف
(علامت اچا=)
=شلام مامانی( کیوت
+ سلام دخترم پاشو حاضر شیم بریم مهد
=باچه
حاضر شدیم و صبحانه خوردیم منم اچارو رسوندم مهد خودمم اومدم خونه کارامو کردم بعدم رفتم دنبال اچا آوردمش خونه ولی تو راه تو خودش بود
+ اچا مامان چیشده؟
= هیچی دوبم( بغض
+ اچا بیا اینجا ببینم( جدی
= بله؟
+ چیشده؟
= شما دیگه منو دوست ندارید( بغض
+ کی همچین حرفی زده؟
= خودم
+ شما اشتباه کردی کوچولو منو بابات عاشقتیم خیلی خیلی زیاد
= واگعا؟
+ آره خانم کوچولو
ادامه دارد......
ته ویو
رفتیم بیمارستان منم ک استرس کل وجودمو گرفته بود جیمینم خوشحال از اینکه داره دایی میشه
هممون خوشحال بودیم بعد از چند ساعت بچه رو و سوآه رو آوردن بیرون بعد از چند روزم مرخص شدن اومدیم خونه ما تو خونمون خدمتکار نداریم و فقط بادیگارد داریم رفتیم داخل سوآه حالش خیلی خوب نبود نمیتونست راه بره طبیعیه بردمش اتاق استراحت کنه ی اتاق قشنگم برای دخترمون درست کردیم اسمشو گذاشتیم آچا خیلی خوشگله بردم گذاشتمش اتاقش
( چند روز بعد)
سوآه ویو
الان چند روز گذشته منم کاملا خوب شدم بشدت ب اچا وابسته شدم خیلی دوسش دارم حتی ی دیقه هم نمیتونم ازش دور باشم صبح ک از خواب بیدار شدم رفتم دستشویی صورتمو شستم اومدم بیرون موهامو بستم لباسمو عوض کردم رفتم پیش اچا رفتم بالا سرش ای خدا چرا انقد خوشگلی تو مامانی فدات شه نفسم ک بیدار شد بغلش کردم بهش شیر دادم جاشو عوض کردم و لباس جدید بهش پوشوندم و آوردمش بیرون از پله ها اومدیم پایین و رفتم صبحانه درست کنم ی دستم اچا رو بغل کرده بودم و ی دستم آشپزی میکردم بالاخره تموم شد اچا رو گذاشتم رو مبل بغلشم بالشت گذاشتم ک نیوفته رفتم سمت اتاق خودمون تهیونگ هم ک ماشالا چقد میخوابه
+ تهیونگا عزیزم؟ بیدار نمیشی؟
_ هوم؟
+ پاشو بریم صبحانه دیرت میشه ها
_ بزار اچا بیدار شه منم بیدار میشم( خوابالو
+ نچ نچ نچ پاشو ببینم بابای خوابالو دخترت بیدار شده
ک یهو عین فنر پرید
_ جدیییی؟
+ آره بیا بریم
ته ویو
بعد از اینکه سوآه بیدارم کرد رفتم لباسمو عوض کردم حاضر شدم اومدم پایین دیدم سوآه اچا رو بغل کرده داره باهاش بازی میکنه چقد مامان بودن بهش میاد انقد گرم بازی بود نفهمید من اومدم😂
_به به مادر و دختر خوشمیگذره؟
+ آره بابایی
_ 😂😂
( خلاصه صبحانه خوردن ته رفت سرکار
چند سال بعد ۳ سالگی اچا)
سوآه ویو
الان ما ۳ ساله ازدواج کردیم اچا هم سه سالشه خیلی بانمک شده منم وابسته تر شدم بهش صبح ک بیدار شدم کارامو کردم رفتم پیش اچا بیدارش کنم بره مهد کودک
+اچا خوشمل مامان بیدار شو بریم مهدددد
صداش ک کردم خیلی بامزه نشست تو جاش با دستاس کوچولوش چشماشو مالید
اخخخ دلم ضعف رف
(علامت اچا=)
=شلام مامانی( کیوت
+ سلام دخترم پاشو حاضر شیم بریم مهد
=باچه
حاضر شدیم و صبحانه خوردیم منم اچارو رسوندم مهد خودمم اومدم خونه کارامو کردم بعدم رفتم دنبال اچا آوردمش خونه ولی تو راه تو خودش بود
+ اچا مامان چیشده؟
= هیچی دوبم( بغض
+ اچا بیا اینجا ببینم( جدی
= بله؟
+ چیشده؟
= شما دیگه منو دوست ندارید( بغض
+ کی همچین حرفی زده؟
= خودم
+ شما اشتباه کردی کوچولو منو بابات عاشقتیم خیلی خیلی زیاد
= واگعا؟
+ آره خانم کوچولو
ادامه دارد......
۸۸۵
۰۷ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.