می خواستم خبر فوت پسرش را بدهم ولی گریه امانم را برید

می خواستم خبر فوت پسرش را بدهم ولی گریه امانم را برید .
تا آمدم حرف بزنم ، آقا مهدی گفت : نمی خواد خودت رو اذیت کنی .. مگه در مورد فوت سعید نمی خوای بگی ؟
:…ب…بله
گفت سعید پیمانه عمرش پر شده بود و صلاح خدا بوده که از دنیا بره .
سعید امانت خدا بود ، خودش داده و خودش پس گرفت .
برو بگو خانواده ام رضایت بدهند که راننده آزاد بشه تا به کاراش برسه .
بگو سعید امانت بوده و کسی حق نداره گریه کنه .
یه چیز دیگر هم بگو ..
بگو پشت مهدی از این خبر شکست ولی خم به ابرو نیاورد تا دشمن شاد نشه.

شهید مهدی زندی نیا
دیدگاه ها (۰)

#روز_دختر🔵 دلنوشته ی دختر شهید مدافع حرم مصطفی ز...

#فرازی_از_وصیت_نامه 🔻✍ بچه ها بعد از جنــگ، دشمنان آرام نمی ...

🌕شهید ایرانی مدافع‌حرم که در روز ولادت حضرت فاطمه معصومه سلا...

🌤#روزشمار_شهدایی_مدافعان_حرم🗓امروز ۱۱ خرداد ۱۴۰۱ مصادف‌با سا...

سناریو انهایپن

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط