✍️ برای تغییر در زندگی ات، قدمی بردار
✍️ برای تغییر در زندگیات، قدمی بردار
🔹شخص سادهلوحی مكرر شنيده بود كه خداوند متعال ضامن رزق بندگان است و به هر موجودی روزی میرساند.
🔸به همين خاطر به اين فكر افتاد كه به گوشه مسجدی برود و مشغول عبادت شود و از خداوند روزی خود را بگيرد.
🔹به اين قصد يک روز از سر صبح به مسجد رفت و مشغول عبادت شد. همين كه ظهر شد از خداوند طلب ناهار كرد. اما هرچه به انتظار نشست برايش ناهاری نرسيد.
🔸نوبت به شام شد و او باز از خدا طلب خوراكی برای شام كرد و چشم به راه ماند.
🔹چند ساعتی از شب گذشته، درويشی وارد مسجد شد و در پای ستونی نشست و شمعی روشن كرد. از «دوپله» خود قدری خورشت و چلو و نان بيرون آورد و شروع كرد به خوردن.
🔸مردی كه از صبح با شكم گرسنه از خدا طلب روزی كرده بود، در تاريكی و با حسرت به خوراک درويش چشم دوخته بود.
🔹ديد درويش نيمی از غذا را خورد و بهزودی باقیاش را هم میخورد. بیاختيار سرفهای كرد.
🔸درويش كه صدای سرفه را شنيد، گفت:
هر كه هستی بفرما.
🔹مرد بينوا كه از گرسنگی داشت میلرزيد، پيش آمد و بر سر سفره درويش نشست و مشغول خوردن شد.
🔸وقتی سير شد، درويش شرح حالش را پرسيد و آن مرد هم حكايت خودش را تعريف كرد.
🔹درويش به آن مرد گفت:
فكر كن اگر تو سرفه نكرده بودی، من از كجا میدانستم كه تو اينجايی تا به تو تعارف كنم و تو هم به روزی خودت برسی؟ شكی نيست كه خدا روزیرسان است اما يک سرفهای هم بايد كرد!
🔸فقط فکرکردن به هدف، هیچ تاثیری در رسیدن به هدف ندارد. اگر خواهان تغییرات هستید، همین امروز اقدام کنید؛ اقدامی هرچند کوچک، یک راه را برایتان باز میکند.
🔹شخص سادهلوحی مكرر شنيده بود كه خداوند متعال ضامن رزق بندگان است و به هر موجودی روزی میرساند.
🔸به همين خاطر به اين فكر افتاد كه به گوشه مسجدی برود و مشغول عبادت شود و از خداوند روزی خود را بگيرد.
🔹به اين قصد يک روز از سر صبح به مسجد رفت و مشغول عبادت شد. همين كه ظهر شد از خداوند طلب ناهار كرد. اما هرچه به انتظار نشست برايش ناهاری نرسيد.
🔸نوبت به شام شد و او باز از خدا طلب خوراكی برای شام كرد و چشم به راه ماند.
🔹چند ساعتی از شب گذشته، درويشی وارد مسجد شد و در پای ستونی نشست و شمعی روشن كرد. از «دوپله» خود قدری خورشت و چلو و نان بيرون آورد و شروع كرد به خوردن.
🔸مردی كه از صبح با شكم گرسنه از خدا طلب روزی كرده بود، در تاريكی و با حسرت به خوراک درويش چشم دوخته بود.
🔹ديد درويش نيمی از غذا را خورد و بهزودی باقیاش را هم میخورد. بیاختيار سرفهای كرد.
🔸درويش كه صدای سرفه را شنيد، گفت:
هر كه هستی بفرما.
🔹مرد بينوا كه از گرسنگی داشت میلرزيد، پيش آمد و بر سر سفره درويش نشست و مشغول خوردن شد.
🔸وقتی سير شد، درويش شرح حالش را پرسيد و آن مرد هم حكايت خودش را تعريف كرد.
🔹درويش به آن مرد گفت:
فكر كن اگر تو سرفه نكرده بودی، من از كجا میدانستم كه تو اينجايی تا به تو تعارف كنم و تو هم به روزی خودت برسی؟ شكی نيست كه خدا روزیرسان است اما يک سرفهای هم بايد كرد!
🔸فقط فکرکردن به هدف، هیچ تاثیری در رسیدن به هدف ندارد. اگر خواهان تغییرات هستید، همین امروز اقدام کنید؛ اقدامی هرچند کوچک، یک راه را برایتان باز میکند.
۱.۳k
۲۳ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.