نزدیکیِ دورش اسیرِ غربتم کرده...
نزدیکیِ دورش اسیرِ غربتم کرده...
ایوب بودم، عاشقی کم طاقتم کرده!
آن دخترِ عاقل که من بودم، زِ من کوچید...
این عشق با دیوار و در هم صحبتم کرده!
کشته ست بی پروائیم را هجمه ی رفتن...
فکرِ نبودش هم دچارِ وحشتم کرده!
یک روزها هم کرده شادم عشق، اما نه!
روراست باشم، اکثرا ناراحتم کرده!
تا کم توجه میشود، میمیرم از اندوه...
با بوسه های دائمش بدعادتم کرده!
هرچند نزدیک است در ظاهر به من اما...
دور است و این دوری دچارِ غربتم کرده!
#طاهره_اباذری_هریس
#یک_مشت_بغض_کال
#M
ایوب بودم، عاشقی کم طاقتم کرده!
آن دخترِ عاقل که من بودم، زِ من کوچید...
این عشق با دیوار و در هم صحبتم کرده!
کشته ست بی پروائیم را هجمه ی رفتن...
فکرِ نبودش هم دچارِ وحشتم کرده!
یک روزها هم کرده شادم عشق، اما نه!
روراست باشم، اکثرا ناراحتم کرده!
تا کم توجه میشود، میمیرم از اندوه...
با بوسه های دائمش بدعادتم کرده!
هرچند نزدیک است در ظاهر به من اما...
دور است و این دوری دچارِ غربتم کرده!
#طاهره_اباذری_هریس
#یک_مشت_بغض_کال
#M
۶.۷k
۱۸ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.