عشق! دوراهی عقل و رهایی

بله آقای شهریار!
بله...
شما راحت ترین راه را انتخاب کردید...
جنون ساده ترین راه عاشقی است.
امروز میفهمم رها کردن درس و دیار و سرسپردن به شعر و خیال کار چندان بزرگی نیست...
امروز میفهمم که موقع تدریس انتزاعی ترین مباحث فلسفی، آرام توی کتاب الهیات شفا نوشتم:
آقای ابن سینا! تمام فلسفه ات برایم پشیزی نمی ارزد اگر درمان دلتنگی فراق یارجان نباشد...
امروز میفهمم رنج عشق را که در اوج عاشقی، باید عاقلترین باشم...
طبیعت عشق، جنون است...
و عاشقی که محکوم به عقل است زنجیر سخت ترین اسارت را به دوش میکشد...
من امروز میفهمم چه رنجی دارد عاشق بودن و عشقت را فدای هدفت کردن...
من امروز سر کلاس فلسفه وقتی بیهوده انگشت به دهان گرفتم تا سدّ بغضم شود...
و وقتی اشک بی اختیار از گوشه چشمم روی شرح اسفار #علامه_حسن_زاده_آملی چکید فهمیدم عشق چگونه میتواند افسار عقل را در اختیار بگیرد...
بله آقای شهریار!
عاشق بودن سخت است...
اما عاشق عاقل بودن جان فرساست...
دیدگاه ها (۱۲)

عقل اگر می‌خواهد از درهای منطق بگذردباید از خیر تماشای حقایق...

راستش خیلی وقتا دلم میخواد اون دختری باشم که یارجان دوستش دا...

خواب بود یا بیداری؟ مدتهاست توی مرز خواب و بیداری گم شدم برا...

آدم اشتباهی

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط