فروشنده عشق
فروشنده عشق
part⑧
ویو ا/ت:
رفتیم تو اتاق
یه اتاق با تم ابی اسمانی و سفید بود یه تخت دونفره بود با ملافه ابی اسمانی
گوشه اتاق یه میز ارایش سفید بود
کنارشم یه کمد لباس سفید
یه فرش ترکیبی ابی و سفید هم وسط اتاق بود
یه مینی سوفا سفیدم هم کنار پنجره زود
ِهیونگ: بچه تا کی میخواین وایستین بیاین بشینین دیگه
تا رفتیم نشستیم یهو در باز شد
بازم اون سه تا پسر بودن
هانول: چیه؟ چی میخواین؟ اومدیم همراتون دیگه دو مین بزارین تنها باشیم حداقل
تهیونگ: خفه شو گوشیتو بده من ببینم
گوشیه منو و هانول رو کرفت ولی هِیونگ به دروغ گفت تو خونه خودمون جا گذاشتم و نداد بهش
وقتی رفتن بیرون هیونگ گفت
هِیونگ: بچها من گوشیمو قایم میکنم نگه میدارم این بی سیم های گوش رو از خونه برداشتم بزارید گوشتون که اگه ازهم جدامون کردن در ارتباط باشیم
ا/ت: عررر فکر نمیکردم انقدر مغز داشته باشی اینارو برداری
هانول: اوک بده
کیوتا ببخشید دیر شد
امروز یکی گذاشتم بجاش فردا 3تا میزارم
part⑧
ویو ا/ت:
رفتیم تو اتاق
یه اتاق با تم ابی اسمانی و سفید بود یه تخت دونفره بود با ملافه ابی اسمانی
گوشه اتاق یه میز ارایش سفید بود
کنارشم یه کمد لباس سفید
یه فرش ترکیبی ابی و سفید هم وسط اتاق بود
یه مینی سوفا سفیدم هم کنار پنجره زود
ِهیونگ: بچه تا کی میخواین وایستین بیاین بشینین دیگه
تا رفتیم نشستیم یهو در باز شد
بازم اون سه تا پسر بودن
هانول: چیه؟ چی میخواین؟ اومدیم همراتون دیگه دو مین بزارین تنها باشیم حداقل
تهیونگ: خفه شو گوشیتو بده من ببینم
گوشیه منو و هانول رو کرفت ولی هِیونگ به دروغ گفت تو خونه خودمون جا گذاشتم و نداد بهش
وقتی رفتن بیرون هیونگ گفت
هِیونگ: بچها من گوشیمو قایم میکنم نگه میدارم این بی سیم های گوش رو از خونه برداشتم بزارید گوشتون که اگه ازهم جدامون کردن در ارتباط باشیم
ا/ت: عررر فکر نمیکردم انقدر مغز داشته باشی اینارو برداری
هانول: اوک بده
کیوتا ببخشید دیر شد
امروز یکی گذاشتم بجاش فردا 3تا میزارم
۵.۵k
۲۰ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.