.
.
خدایا ما را به غصههای معمولیمان برگردان!
به قسطهای عقب افتاده، امتحانات پایان ترم، ترافیکهای طولانی، خیابانهای شلوغ، دغدغههای زیاد، هدفهای سخت، خستگیهای مفرط...
به همان روزها که دنیا هنوز اینقدر آلوده نبود، ما را برگردان به روزهایی که سلامتی اینقدر گریزپا نبود، که میشد لابهلای همین مشکلات و دغدغههای ریز و درشت، با خیالی آسوده فنجانی برداشت، چایی ریخت، کنار پنجرهای ایستاد و در کمال اطمینان و آرامش، نفسی عمیق کشید.
که میشد کسی را به آغوش کشیدو آرام شد، میشد دستان کسی را گرفت و بدون هراس، تمام شهر را قدم زد و غصهها و دردها را فراموش کرد.
دلمان لک زده برای یک آغوش، یک لبخند، یک خیال تخت...دلمان لک زده برای یک زندگی آرام و معمولی...
خدایا در آغوشمان بگیر که خستهایم،
خودت حال زمین را خوب کن.
👤نرگس صرافیان طوفان
خدایا ما را به غصههای معمولیمان برگردان!
به قسطهای عقب افتاده، امتحانات پایان ترم، ترافیکهای طولانی، خیابانهای شلوغ، دغدغههای زیاد، هدفهای سخت، خستگیهای مفرط...
به همان روزها که دنیا هنوز اینقدر آلوده نبود، ما را برگردان به روزهایی که سلامتی اینقدر گریزپا نبود، که میشد لابهلای همین مشکلات و دغدغههای ریز و درشت، با خیالی آسوده فنجانی برداشت، چایی ریخت، کنار پنجرهای ایستاد و در کمال اطمینان و آرامش، نفسی عمیق کشید.
که میشد کسی را به آغوش کشیدو آرام شد، میشد دستان کسی را گرفت و بدون هراس، تمام شهر را قدم زد و غصهها و دردها را فراموش کرد.
دلمان لک زده برای یک آغوش، یک لبخند، یک خیال تخت...دلمان لک زده برای یک زندگی آرام و معمولی...
خدایا در آغوشمان بگیر که خستهایم،
خودت حال زمین را خوب کن.
👤نرگس صرافیان طوفان
۶.۴k
۰۶ تیر ۱۴۰۰