پارت دوم 4معشوقه
پارت دوم 4معشوقه
ویو تهیونگ:
رسیدیم به شرکت یه ماشینی امد و جلومون پارک کرد پیاده که شدم دیدم یه خانم خوشگل ازش پیاده شد و سریع رفت داخل شرکت برای اولین بار بود اون خانم رو میدیدم حتما کاراموز جدیدمون بود همراه با بچه ها رفتیم داخل شرکت
ویو ا/ت:
داخل شرکت که شدم دیدم خیلی قشنگه و خیلی هم بزرگه دوستم میا رو اونجا دیدم رفتم پیشش و بهش سلام کردم اون هم بهم سلام کرد گفتم: اینجا چه کار میکنی؟
میا: ا/ت رو دیدم سلامش کردن ازم پرسید اینجا چی کار میکنم
گفتم: من اینجا کار میکنم دست یار اقای شوگا هستم
ا/ت: گفت دست یار اقای شوگا هستش من نمیشناختمشون پرسیدم این اقای شوگا کی هستش
میا: اقای شوگا و دوستاشون اقای جونکوک، اقای جیمین، اقای تهیونگ رئیس اینجا هستن
ا/ت: گفت رئیس اینجا هستن من تا حالا ندیدمشون خیلی کنجکاو بودم باهاشون اشنا بشم نکنه اون ماشینی که رفتم جلوش پارک. کردم همون اقاییون خوشتیپ شاید اونا رئیسم باشن
تهیونگ: وارد شرکت شدیم یه نگاهی به شرکت انداختم همون همیشگیه بود به کوک گفتم بهتر دکراسیون اینجا رو تغییر بدیم
کوک گفت باشه فردا کاراش رو میکنم
تهیونگ: دیدم اون خانم خوشگل که روبه رومون پارک کرده پیش میا بود
ویو ا/ت:
بعد همون4اقای خوشتیپ وارد شرکت شدن منم به میا گفتم این اقایون رئیس هامون هستن
میا: ا/ت بهم گفت این 4اقا رئیس ما هستن منم گفتم اره
تهیونگ: داشتیم بهشون نزدیک میشدیم
به میا سلام کردم به اون هم سلام کردم ولی جوابم را نداد از میا پرسیدم ایشون کی هستن
میا اقایون داشتن می یومدن سمت ما سلام کردن منم سلام کردم ولی ا/ت اصلا حرفی نزد
بعد تهیونگ ازم پرسید که ایشون کی هستن
منم گفتم ایشون ا/ت دوست صمیمی من هستش
ویو تهیونگ:
رسیدیم به شرکت یه ماشینی امد و جلومون پارک کرد پیاده که شدم دیدم یه خانم خوشگل ازش پیاده شد و سریع رفت داخل شرکت برای اولین بار بود اون خانم رو میدیدم حتما کاراموز جدیدمون بود همراه با بچه ها رفتیم داخل شرکت
ویو ا/ت:
داخل شرکت که شدم دیدم خیلی قشنگه و خیلی هم بزرگه دوستم میا رو اونجا دیدم رفتم پیشش و بهش سلام کردم اون هم بهم سلام کرد گفتم: اینجا چه کار میکنی؟
میا: ا/ت رو دیدم سلامش کردن ازم پرسید اینجا چی کار میکنم
گفتم: من اینجا کار میکنم دست یار اقای شوگا هستم
ا/ت: گفت دست یار اقای شوگا هستش من نمیشناختمشون پرسیدم این اقای شوگا کی هستش
میا: اقای شوگا و دوستاشون اقای جونکوک، اقای جیمین، اقای تهیونگ رئیس اینجا هستن
ا/ت: گفت رئیس اینجا هستن من تا حالا ندیدمشون خیلی کنجکاو بودم باهاشون اشنا بشم نکنه اون ماشینی که رفتم جلوش پارک. کردم همون اقاییون خوشتیپ شاید اونا رئیسم باشن
تهیونگ: وارد شرکت شدیم یه نگاهی به شرکت انداختم همون همیشگیه بود به کوک گفتم بهتر دکراسیون اینجا رو تغییر بدیم
کوک گفت باشه فردا کاراش رو میکنم
تهیونگ: دیدم اون خانم خوشگل که روبه رومون پارک کرده پیش میا بود
ویو ا/ت:
بعد همون4اقای خوشتیپ وارد شرکت شدن منم به میا گفتم این اقایون رئیس هامون هستن
میا: ا/ت بهم گفت این 4اقا رئیس ما هستن منم گفتم اره
تهیونگ: داشتیم بهشون نزدیک میشدیم
به میا سلام کردم به اون هم سلام کردم ولی جوابم را نداد از میا پرسیدم ایشون کی هستن
میا اقایون داشتن می یومدن سمت ما سلام کردن منم سلام کردم ولی ا/ت اصلا حرفی نزد
بعد تهیونگ ازم پرسید که ایشون کی هستن
منم گفتم ایشون ا/ت دوست صمیمی من هستش
۴۳.۷k
۲۶ فروردین ۱۴۰۲