امروز یه اتفاق عجیب افتاد

امروز یه‍ اتفاق عجیب افتاد..
رفتم کتابخونه‍ تا اون مدتی ک مهمون خونه‍ ست راحت درس بخونم کتابای فیزیکم و هرچی جزوه و نکات بود ریختم دورم و شروع کردم..
یکم ک گذشت دیدم دونفر پشت سرم وایسادن.. سایشون افتاد.. برگشتم با خنده و تعجب گفتم جانم؟!
_چقدر تمیز مینویسی چقدر نکته‍ هات خوبن!! ممکنه ازشون عکس بگیرم 🤓
من هنگ بودم گفتم اره چرا ک نه‍..
از خدا ک پنهون نیست از شما چه پنهون ذوق کردم.. یعنی غش کردمااا🤩
بماند ک چقدر ازم خواستن جزوه ی دیگه ای دارم نشون بدم .. خب نداشتم 🙄 عمومی همرام بود ک اونم تو کتاب بود ..
امروز بدجور خوب بود .. نم بارون تو هوا و حال بعد امروز روزمو ساخت.. 😊🤍

پ.ن: گوشی نبرده بودم یه نوکیا از این قدیمیا پیشم بود ک احتیاج شد زنگ بزنم🤦
دیگ اومدم خونه عکس گرفتم ببخشیدد🌿🥺

#روزکنکوری
شب همگی بخیر⚡
دیدگاه ها (۳۱)

اولین بار ک دیدمشون شب یلدای سال ۹۸ بود.. یه جشن خونوادگی و ...

لنتیای افسار گسیختهههه🤦چخبره خداییی 🙄پ.ن : هفته ای یه بار عر...

اصلا نیازی نیست که خودتو با کسی مقایسه کنیهر کسی ستاره خودشو...

-تظاهر کردن خیلی سخته فکر کن همه اش یه نقاب زدی و خودت پشت ا...

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۳

فیک عشق ابدی

قلب سنگی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط