دل که بگیرد انگار هیچ چیزی، حتی دلخوشی های ساده همیشگی گر
دل که بگیرد انگار هیچ چیزی، حتی دلخوشی های ساده همیشگی گره از کارش باز نمیکند...
دلگیرم...
و به قول سهراب جان،
و فکر می کنم که هیچ چیز،
نه این دقایق خوشبو که روی شاخه نارنج میشود خاموش
نه این صداقت حرفی که در میان برگهای این گل شب بوست...
نه هیچ چیز مرا از هجوم خالی اطراف نمی رهاند...
و ایضا
فکر میکنم :
که این ترنم موزون حزن تا به ابد ادامه خواهد داشت...
لکن هیچ کدام از این ها من را متوقف نمیکند...
چون زندگی یعنی حرکت... در بستر تمام ناملایماتی که متعلق به من است...
و من هنوز زنده ام...
دلگیرم...
و به قول سهراب جان،
و فکر می کنم که هیچ چیز،
نه این دقایق خوشبو که روی شاخه نارنج میشود خاموش
نه این صداقت حرفی که در میان برگهای این گل شب بوست...
نه هیچ چیز مرا از هجوم خالی اطراف نمی رهاند...
و ایضا
فکر میکنم :
که این ترنم موزون حزن تا به ابد ادامه خواهد داشت...
لکن هیچ کدام از این ها من را متوقف نمیکند...
چون زندگی یعنی حرکت... در بستر تمام ناملایماتی که متعلق به من است...
و من هنوز زنده ام...
۷.۰k
۱۹ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.