مرورگر شما از پخش ویدیو پشتیبانی نمی‌کند.

مرورگر شما از پخش ویدیو پشتیبانی نمی‌کند.

من مریض را چه به قلم و بیان درد هایم مرا چه مبینی

‌⦋ منِ مریض را چه به قلم و بیان درد هایم؟ مرا چه مي‌بینی؟ آن ابله‌اي که تن به هوس داده و حال خام و خموش در دستانت به رقص در مي‌آید؟ چه دراین پیچكِ دور قلم مي‌بینی؟ انگشتانم از خارهاي گلِ زیبایت به درد آمده‌اند، گلِ زیبایَت همان تپنده‌ي بي شرمي که به هیچ چیز و هیچ کس فکر نمي‌کند!
بزرگي‌ات را با ارقام کودکانه‌ات بر قواره‌اي که خمیدگي‌اش را آشکار نمي‌سازد، مزن، که دیگر توان نهان کردنش نیست. دیگر نمي‌شود، هرچه مي‌نگرم به این حوضكِ خشك شده‌ي نقاشي‌ام، ناتواني را به روح خسته‌ام مي‌کوبد. ⦌
دیدگاه ها (۱)

پشت هر ماسکی یک صورتی هست و پشت هر صورتی یک داستان!_کیساکی؛ ...

از میان تمام این رفت و آمدها تنها خاطراتی پوچ میماند؛ همانند...

مهم نیست چقدر بخوای از یه نفر انتقام بگیری، اگه عاشق اون فرد...

لب های تو خدایی بود که هیچ کتابی ازش نگفته بود.اگه‌بوسیدنت‌گ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط