سر گیسوی تو در مشت گره خورده ی باد

سر گیسوی تو در مشت گره خورده ی باد
خبر از خانه ی ویران شده در مه می داد

من همان نامه ی نفرین شده بودم که مرا
بارها خط زد و تا کرد ولی نفرستاد

داس بر ساقه ی گندم زدی و بی خبری
آه یک مزرعه در پشت سرت راه افتاد

هر چه فریاد زدم ، کوه جوابم می کرد
غار در کوه چه باشد ؟ : دهنی بی فریاد

داشتم خواب شفایی ابدی می دیدم
که تو از راه رسیدی مرض مادرزاد

بغض من گریه شد و راه تماشا را بست
از تو جز منظره ایی تار ندارم در یاد
دیدگاه ها (۰)

🔻هزینه بازسازی خسارات ناشی از اغتشاشات را از او طلب کنید🔸‏دع...

⭕️ اعترافات اراذل مرتبط با سرویس اطلاعاتی رژیم صهیونیستی که ...

نوش جانت شعرهایم، تحفه ای ناقابل استخط به خط، دفتر به دفتر،ش...

📸  قاتلان سفیدپوش!‌🔸هیولاها همیشه‌ سیاه نمی‌پوشند، گاهی پشت ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط