عاشقان رفتند و چشم اشکباری ماند و من
عاشقان رفتند و چشم اشکباری ماند و من
از غم بیحاصلیها، کولهباری ماند و من
وای من یارای رفتن داشت روزی پای من
کاروان در کاروان رفتند و باری ماند و من
بینهایت بالهای شوق، بالایی شدند
قامتی گمگشته در حجم غباری ماند و من
یک بیابان تشنه لب رویید از هرم شهید
شرح داغ آفتاب بیمزاری ماند و من
در هیاهوی اناالحق صد گلو یاهوی سرخ
با سر شوریده در معراج داری ماند و من
نبض شورای شقایقها همه عشق است و داغ
داغ بر دل بیشقایق روزگاری ماند و من
تا کدامین دست، بهت انتظارم بشکند
در حصار سینهام، ساعت شماری ماند و من
این غزل هم در بهار عشق و احساس و عطش
از عبور سینه سرخان، یادگاری ماند و من
#شعر #حماسه #ماندگار #شهید #محسن_حججی
از غم بیحاصلیها، کولهباری ماند و من
وای من یارای رفتن داشت روزی پای من
کاروان در کاروان رفتند و باری ماند و من
بینهایت بالهای شوق، بالایی شدند
قامتی گمگشته در حجم غباری ماند و من
یک بیابان تشنه لب رویید از هرم شهید
شرح داغ آفتاب بیمزاری ماند و من
در هیاهوی اناالحق صد گلو یاهوی سرخ
با سر شوریده در معراج داری ماند و من
نبض شورای شقایقها همه عشق است و داغ
داغ بر دل بیشقایق روزگاری ماند و من
تا کدامین دست، بهت انتظارم بشکند
در حصار سینهام، ساعت شماری ماند و من
این غزل هم در بهار عشق و احساس و عطش
از عبور سینه سرخان، یادگاری ماند و من
#شعر #حماسه #ماندگار #شهید #محسن_حججی
- ۳۵۴
- ۰۸ شهریور ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط