تواون شام مهتاب کنارم نشستی

تواون شام مهتاب کنارم نشستی
عجب شاخه گل ها به پایم شکستی
قلم زد نگاهت به نقش آفرینی
که صورتگری را نبود این چنینی
پری زاد عشق ومه آسا کشیدی
خدا را به شور تما شا کشیدی
تودونسته بودی چه خوش باورم من
شکفتی وگفتی از عشق پرپرم من
تا گفتم که هستی؟ توگفتی یه بی تاب!
تا گفتم دلت کو؟ توگفتی که دریاب!
قسم خوردی بر مه که عاشق ترینی
تویک جمع عاشق توصادق ترینی
همون لحظه ابری رخ ماه وآشفت
به خود گفتم ای وای مبادا دورغ گفت
گذشت روزگاری از آن لحظه ناب
که معراج دل بود به درگاه مهتاب
درآن درگه عشق چه محتاج نشستم
تو هر شام مهتاب به یادت شکستم
تواز این شکستن خبر داری یانه؟ !
هنوز شور عشق وبه سر داری یا نه؟ !
هنوزم تو شبهات اگه ماه و داری
من اون ماه و دادم به تو یادگاری. .
دیدگاه ها (۲)

سه حرف دارد....ولی برای پر کردن تنهایی من....حرف ندارد...."خ...

در ساحل خاطراتمان....رد پایی به جای مانده است...این نشان از ...

داداش....دوستام گفتن:تا بهت نگفته داداش بهش بگو..!!بار اول ت...

فوتبال ساحلی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط