این چیست که چون دلهره افتاده به جانم

...
این چیست که چون دلهره افتاده به جانم؟!
حال همه خوب است، من اما... نگرانم

در فکر "تو" بستم چمدان را وُ همین فکر
مثل خوره افتاده به جانم که بمانم

چیزی که میان من و "تو" نیست غریبی ست
صد بار "تو" را دیده ام ای غم! به گمانم...

انگار که یک کوه سفر کرده از این دشت
اینقدر که خالی شده بعد از "تو" جهانم

از سایه سنگین "تو" من کمترم آیا
بگذار به دنبال "تو" خود را بکشانم

ای عشق مرا بیشتر از پیش بمیران
آنقدر که تا دیدن او زنده بمانم

#فاضل_نظری
دیدگاه ها (۷)

ای جان و ای دو دیده بینا،چگونه ای؟!ای ما و صد چو ما ز پی "تو...

از حال دلمخبرش نیستچون پادشاهیاز حال رعیتش#امیرعلی_قربانی ht...

وقتی که حرف می زنیم بیشتر می خواهیم خودمان را قانع کنیم تا د...

گفتم دوستت دارمو سکوت کردی،کسی دلخراش تر ازصدایِ این سکوت سر...

رفتم از شهرِ تو هرگز نگرانم نشدی ،سوختم در غم و پیگیرِ جهانم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط