بــدون تـــو هرگـــز
#بــدون_تـــو_هرگـــز
《 جراحی با طعم عشق 》
🖇برنامه جدید رو که اعلام کردن، برق از سرم پرید ... شده بودم دستیار دایسون ... انگار یه سطل آب یخ ریختن روی سرم ... باورم نمیشد ... کم مشکل داشتم که به لطف ایشون، هر لحظه داشت بیشتر میشد ... دلم میخواست رسما گریه کنم ...
🔹برای اولین عمل آماده شده بودیم ... داشت دستهاش رو میشست ... همین که چشمش بهم افتاد با حالت خاصی لبخند زد ... ولی سریع لبخندش رو جمع کرد ...
🔸من موقع کار آدم جدی و دقیقی هستم ... و با افرادی کار میکنم که ریزبین، دقیق و سریع هستن ... و ...
داشتم از خجالت نگاهها و حالتهای بقیه آب میشدم ...
🔻زیرچشمی بهم نگاه میکردن ... و بعضیها لبخندهای معناداری روی صورتشون بود ...
▫️چند قدم رفتم سمتش و خیلی آروم گفتم ... اگر این خصوصیاتی که گفتید ... در مورد شما صدق میکرد ... میدونستید که نباید قبل از عمل با اعصاب جراح بازی کنید ... حتی اگر دستیار باشه ...
💢خندید ... سرش رو آورد جلو ...
🔹مشکلی نیست ... انجام این عمل برای من مثل آب خوردنه ... اگر بخوای، میتونی بایستی و فقط نگاه کنی ...
🔸برای اولین بار توی عمرم، دلم میخواست ... از صمیم قلب بزنم یه نفر رو له کنم ...
🔻با برنامه جدید، مجبور بودم توی هر عملی که جراحش، دکتر دایسون بود ... حاضر بشم ... البته تمرین خوبی هم برای صبر و کنترل اعصاب بود ... چون هر بار قبل از هر عمل، چند جملهای در مورد شخصیتش نطق میکرد ... و من چارهای جز گوش کردن به اونها رو نداشتم ...
💢توی بیمارستان سوژه همه شده بودیم ... به نوبت جراحیهای ما میگفتن ... جراحی عاشقانه ...💕💕
✍ ادامه دارد ...
•┈┈•✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈•
《 جراحی با طعم عشق 》
🖇برنامه جدید رو که اعلام کردن، برق از سرم پرید ... شده بودم دستیار دایسون ... انگار یه سطل آب یخ ریختن روی سرم ... باورم نمیشد ... کم مشکل داشتم که به لطف ایشون، هر لحظه داشت بیشتر میشد ... دلم میخواست رسما گریه کنم ...
🔹برای اولین عمل آماده شده بودیم ... داشت دستهاش رو میشست ... همین که چشمش بهم افتاد با حالت خاصی لبخند زد ... ولی سریع لبخندش رو جمع کرد ...
🔸من موقع کار آدم جدی و دقیقی هستم ... و با افرادی کار میکنم که ریزبین، دقیق و سریع هستن ... و ...
داشتم از خجالت نگاهها و حالتهای بقیه آب میشدم ...
🔻زیرچشمی بهم نگاه میکردن ... و بعضیها لبخندهای معناداری روی صورتشون بود ...
▫️چند قدم رفتم سمتش و خیلی آروم گفتم ... اگر این خصوصیاتی که گفتید ... در مورد شما صدق میکرد ... میدونستید که نباید قبل از عمل با اعصاب جراح بازی کنید ... حتی اگر دستیار باشه ...
💢خندید ... سرش رو آورد جلو ...
🔹مشکلی نیست ... انجام این عمل برای من مثل آب خوردنه ... اگر بخوای، میتونی بایستی و فقط نگاه کنی ...
🔸برای اولین بار توی عمرم، دلم میخواست ... از صمیم قلب بزنم یه نفر رو له کنم ...
🔻با برنامه جدید، مجبور بودم توی هر عملی که جراحش، دکتر دایسون بود ... حاضر بشم ... البته تمرین خوبی هم برای صبر و کنترل اعصاب بود ... چون هر بار قبل از هر عمل، چند جملهای در مورد شخصیتش نطق میکرد ... و من چارهای جز گوش کردن به اونها رو نداشتم ...
💢توی بیمارستان سوژه همه شده بودیم ... به نوبت جراحیهای ما میگفتن ... جراحی عاشقانه ...💕💕
✍ ادامه دارد ...
•┈┈•✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈•
۲.۱k
۰۴ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.