قطره قطره شانه ام را خیس دریا کرد و رفت
قطره قطره شانه ام را خیس دریا کرد و رفت
گفت باید رفت، گفت و فتنه بر پا کرد و رفت
بازوانم را فشرد و انحصارم را شکست
یک بغل خود را در این اندوه زیبا کرد و رفت
گونه هایم را به انگشت اشاره ناز کرد
عشوه هایش را فرو خورد و تماشا کرد و رفت
گفت باید رفت، گفت و فتنه بر پا کرد و رفت
بازوانم را فشرد و انحصارم را شکست
یک بغل خود را در این اندوه زیبا کرد و رفت
گونه هایم را به انگشت اشاره ناز کرد
عشوه هایش را فرو خورد و تماشا کرد و رفت
- ۲۷۲
- ۱۹ آذر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط