یک شبی مجنون نمازش را شکست

یک شبی مجنون نمازش را شکست.
بی وضو درکوچه ی لیلا نشست.
عشق آنشب مست مستش کرده بود.
فارغ ازجام الستش کرده بود.
گفت یارب ازچه خارم کرده ای.
برصلیب عشق دارم کرده ای.
خسته ام زین عشق دلخونم نکن.
من که مجنونم تومجنونم نکن.
مرد این بازیچه دیگر نیستم.
این تو و لیلای تو،من نیستم.
گفت ای دیوانه لیلایت منم.
در رگت پیداوپنهانت منم.
سالها با جور لیلا ساختی.
من کنارت بودم و نشناختی.
عشق لیلا دردلت انداختم.
صد قمارعشق یکجا باختم.
کردمت آواره ی صحرا نشد.
گفتم عاقل می شوی اما نشد.
سوختم درحسرت یکبار تب.
جورلیلا برنیامد زلب.
روز و شب اورا صداکردی ولی.
دیدم امشب بامنی گفتم بلی.
مطمعن بودم به من سرمیزنی.
درحریم خانه ام درمیزنی.
حال این لیلا که خارت کرده بود.
درس عشقش بیقرارت کرده بود.
مرد راهش باش تا شاهت کنم.
صد چولیلا کشته در راهت کنم....

Nargesii😘 🌹
دیدگاه ها (۱)

ای جانم

خدایاکمکم کن

هی

97/7/7 روز اتش نشانی گرامی باد ..یادشهدای پلاسکو گرامی روحشو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط