یه وقت هایی خودت میدونی که سوختی و تمام شدی ولی اطرافیانت

یه وقت هایی خودت میدونی که سوختی و تمام شدی ولی اطرافیانت هنوز باورت دارن ،هنوز بهت امید میدن، و هنوز بهت دروغ میگن
ولی همونا تا میای شاد باشی و لذت ببری. شروع میکنن به یادآوری بدبختیات، اینکه عقبی، اینکه نمی‌رسی و باز کز میکنی گوشه خالی قلبت و نگاه می‌کنی واین نگاه کردن حتی به معنای عقب کشیدن و تلاش نکردن نیست
و همین موقع است که دوباره حرفهای قبلی جون میگیرن
_چرا نمی‌خوای بیای بیرون
_حالا یه ذره با ما خوشبگذرونی، اینقدر تو خودت نباش بچه
_تو میتونی ما میدونیم ولی خوشی هم میخوای دیگه
.
.
کاشکی فقط تموم بشین و برین نه از این دنیا فقط از کنار من
#خستم #دلنوشته #خانواده_من
دیدگاه ها (۰)

یه بار دادم زدم گفتم هیچ کدومتون رو دوست ندارم و می‌خوام برم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط