بریده باد زبانم که فاش نتوان گفت

بُـــریده باد زبانــــم که فــــاش نـتوان گفت

ز جورِ دوست چه بر جانِ خسته می‌گذرد!


#ابوالحسن_ورزی
دیدگاه ها (۱)

همرنگ سپیده و سپیدار شویدمشتاق سلام و مست دیدار شویدروشن شده...

چه خونها از پرم باید بریزماز آن چشم ترم باید بریزمدلم وقتی ه...

در یک مهمانییک خیابانیا حتی یک مغازهچرا بر حسب اتفاق هم،ما ج...

صبـح را در نفس باد صبا می دانمڪه ز ڪوے تو احوال تو آرد خبر ه...

رو سیاهم می‌کند هرکس که می‌پرسد ز منآنکه از جان دوست تر میدا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط