پوریم جعل دروغ بزرگ یهود وهمرامی ایران ستیزان ۵
بخون داستان جعلی است وردش در پست های قبل
خلاصه این داستان بدین شرح است (در این نوشتار از عهد عتیق بهره برده شده است)
اخشورش در سال سوم پادشاهی خود میهمانی با شکوهی در کاخ شوش برگزار میکند و پس از آنکه دل پادشاه از شراب خوش شد، فرمان میدهد که ملکه اش (وشتی) را با تاج ملوکانه به حضور پادشاه بیاورند تا زیبائیش را به بزرگان و سایر مردم نشان دهد چون زنی نیکو منظر بود، اما ملکه از این کار خود داری میکند. ملکه را بر کنار میکند (استر، باب ۱). و پادشاه دختری به نام «هدسه» را میپسندد و به شهبانویی بر میگزیند که این شخص بعداً اِستر نام میگیرد. استر پسر عمویی به نام مُردخای دارد که وی را تربیت کرده است (مردخای از قبل در دارالسلطنه شوش بوده است). استر یهودی بوده اما این موضوع را به درخواست مردخای پنهان میکرده است. در این داستان ذکر می شود که مردخای توطئه ای را که دو تن از خواجه سرایان بر ضد شاه ترتیب داده بوده اند کشف میکند(استر، باب ۲) و همین موضوع بعد ها باعث ترفیع وی میشود (استر، باب ۶). یکی از بزرگان کشور به نام هامان که از بیحرمتی مردخای و تعظیم نکردن او دل آزرده است، از شاه اجازه میخواهد تا تمام آنان را به هلاکت رساند (استر، باب ۳). ولی مردخای از جریان آگاه شده و از استر میخواهد که جلوی این کار را بگیرد. با آنکه در آن شرایط حضور در برابر پادشاه خطر جانی داشته است اما استر جان خود را به خطر می اندازد (استر، باب ۴). استر در نظر پادشاه التفات یافت و استر پادشاه را به همراه هامان به دو میهانی دعوت میکند (استر، باب ۵) استر در میهمانی دوم به پادشاه میگوید که یهودی است و هامان قصد نابودی قوم یهود را دارد (استر، باب ۷) و در ادامه استر حکمی از شاه میگیرد که به موجب آن یهودیان از انهدام رهایی مییابند و دشمنان یهود به ویژه هامان به دار آویخته میشوند (استر، باب های ۷ و ۸). در ادامه بیان میشود که یهودیان ۷۷ هزار نفر از مبغضان خویش را کشتند و از دشمنان خود آرامی یافتند اما دست خود را به تاراج نگشادند
خلاصه این داستان بدین شرح است (در این نوشتار از عهد عتیق بهره برده شده است)
اخشورش در سال سوم پادشاهی خود میهمانی با شکوهی در کاخ شوش برگزار میکند و پس از آنکه دل پادشاه از شراب خوش شد، فرمان میدهد که ملکه اش (وشتی) را با تاج ملوکانه به حضور پادشاه بیاورند تا زیبائیش را به بزرگان و سایر مردم نشان دهد چون زنی نیکو منظر بود، اما ملکه از این کار خود داری میکند. ملکه را بر کنار میکند (استر، باب ۱). و پادشاه دختری به نام «هدسه» را میپسندد و به شهبانویی بر میگزیند که این شخص بعداً اِستر نام میگیرد. استر پسر عمویی به نام مُردخای دارد که وی را تربیت کرده است (مردخای از قبل در دارالسلطنه شوش بوده است). استر یهودی بوده اما این موضوع را به درخواست مردخای پنهان میکرده است. در این داستان ذکر می شود که مردخای توطئه ای را که دو تن از خواجه سرایان بر ضد شاه ترتیب داده بوده اند کشف میکند(استر، باب ۲) و همین موضوع بعد ها باعث ترفیع وی میشود (استر، باب ۶). یکی از بزرگان کشور به نام هامان که از بیحرمتی مردخای و تعظیم نکردن او دل آزرده است، از شاه اجازه میخواهد تا تمام آنان را به هلاکت رساند (استر، باب ۳). ولی مردخای از جریان آگاه شده و از استر میخواهد که جلوی این کار را بگیرد. با آنکه در آن شرایط حضور در برابر پادشاه خطر جانی داشته است اما استر جان خود را به خطر می اندازد (استر، باب ۴). استر در نظر پادشاه التفات یافت و استر پادشاه را به همراه هامان به دو میهانی دعوت میکند (استر، باب ۵) استر در میهمانی دوم به پادشاه میگوید که یهودی است و هامان قصد نابودی قوم یهود را دارد (استر، باب ۷) و در ادامه استر حکمی از شاه میگیرد که به موجب آن یهودیان از انهدام رهایی مییابند و دشمنان یهود به ویژه هامان به دار آویخته میشوند (استر، باب های ۷ و ۸). در ادامه بیان میشود که یهودیان ۷۷ هزار نفر از مبغضان خویش را کشتند و از دشمنان خود آرامی یافتند اما دست خود را به تاراج نگشادند
۱۰.۳k
۱۲ فروردین ۱۴۰۰