🐥من به لیریکایی که نامجون هیونگ نوشته نگاه کردم و حسی که

🐥من به لیریکایی که نامجون هیونگ نوشته نگاه کردم و حسی که از نامجونی هیونگ گرفتم اینجوری بود که 'اون دوباره متولد شده؟!' ، 'روحش رشد کرده و بالغ شده؟!' اون لیریکایی مینویسه که اشک مردمو درمیاره..مثل یه هدیه میمونه..

🐥من همیشه بابت وجود اعضا خداروشکر می کنم
🐥: میخواین 10 ثانیه با هم قرار بذاریم؟ اوه الان تموم میشه 3 ثانیه فرصت دارین

🐥: "جیمین آه با V دعوا نمیکنی؟" الان دیگه دعوا نمی کنیم، وقتی کوچکتر بودیم دعوا می کردیم اما الان دلیلی برای دعوا با تهیونگ ندارم

🐥: " حال جین خوبه؟" چون الان دیگه میتونه از گوشی استفاده کنه، هر چند وقت یکبار باهامون تماس میگیره، ما می دونیم درچه حاله.. اون واقعاً خفنه. جین هیونگ فقط یک مرد معمولی نیست.. اون خیلی خفنه.
🐥: ازدواج؟ *میخنده* نمیدونم یه روزی...؟ من اینقدر سرم شلوغه که نمی توانم بهش فکر کنم
🐥: آه من هنوزم از این کامنت ها می بینم.. "کسی پشتت هست؟"... دیگه قدیمی نشده؟ ⏤͟͟͞͞✰