می روی با فرق خونین پیش بازوی کبود

می روی با فرق خونین پیش بازوی کبود
شهر بی زهرا که مولا! قابل ماندن نبود

با وضو آمد به قصد لیله الفرقت، علی!
ابن ملجم در شب احیاء چه قرآنی گشود

مسجد کوفه کجا، پشت در کوچه کجا
ضربت کاری که خوردی، یا علی! آن ضربه بو

دور محرابت نمی‌بیند ملائک را مگر؟
با چه رویی دارد این شمشیر می‌آید فرود

ساقیا در سجده هم جام شهادت می‌زنی
اولین مستی که می‌خوانی تشهد در سجود

کینه‌ای از ذوالفقارت داشت گویی در دلش
تا چنین فرق تو را وا کرد شمشیرِ حسود

رسم شد شق القمر کردن میان کوفیان
از همین شمشیر درس آموخت عاشورا، عمود

در وداعت با حسین اشک تو جاری می‌شود
دیده‌ای گویا از اینجا خیمه‌ها را بین دود

بین فرزندانی اما این حسینت را غریب
می‌کشندش با لبان تشنه در بین دو رود

با یتیمان آمدم پشت سرای زینبت
شیر آوردم پدر جان! دیر آوردم، چه سود؟

#قاسم_صرافان
#
دیدگاه ها (۲)

ﺧﺪﺍﯾﺎ !ﺧﺮﻭﺝ ﺍﺯ ﻣﺎﻩ ﻣﺒﺎﺭﮎ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﻣﻘﺎﺭﻥ ﺑﺎ ﺧﺮﻭﺝ ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﮔ...

#روایت_عشقو باز هم روایتی دیگر ......اینبار روایت جانباز امی...

خودم میدونم آقاجوڹ بہ دردتونخوردمولےجوڹ بےبےزهراشهیدم ڪڹ تان...

التماس دعا.....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط