چشمان و

چشمان ٺو
قالیچه‌ی ڪرمان اسٺ
مرا با نخ ریسه‌ی قلبـٺ
گره بزن و بدوز به گلهای قالی چشمانٺ
تا از گلزار هزاران رنگ نقش بندی ات
بچینم بوسه ی ؏شـق را
در نازنگاه دو چشم مسٺ شهلایٺ
دیدگاه ها (۱۰)

دوست داشتن را از تو آموختم .آمدے بے صدا تر از "سڪوت "با "تبس...

بعضے حس‌ها ڪلمه نمیخواهد،صدا میخواهد، لحن میخواهد،مثل دوست د...

تو چگونه معبودے ڪهاز این فاصله دور دلم را به تسخیردر آورده ا...

کاش به جای اینکه"شاعر"شومکمی نقاشی بلد بودمتاهر وقت دلم میگر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط