پند لقمان

#پند #لقمان
لقمان حكیم پسر را گفت: امروز طعام مخور و روزه دار، و هرچه بر زبان راندی، بنویس. شبانگاه همه آنچه را كه نوشتی، بر من بخوان. آنگاه روزه‏ ات را بگشا و طعام خور. شبانگاه، پسر هر چه نوشته بود، خواند. دیروقت شد و طعام نتوانست خورد. روز دوم نیز چنین شد و پسر هیچ طعام نخورد. روز سوم باز هرچه گفته بود، نوشت و تا نوشته را بر خواند، آفتاب روز چهارم طلوع كرد و او هیچ طعام نخورد. روز چهارم، هیچ نگفت. شب، پدر از او خواست كه كاغذها بیاورد و نوشته‏‌ها بخواند. پسر گفت: امروز هیچ نگفته‌‏ام تا برخوانم. لقمان گفت: پس بیا و از این نان كه بر سفره است بخور و بدان كه روز قیامت، آنان كه كم گفته‏‌اند، چنان حال خوشی دارند كه اكنون تو داری.
#پندانه
#کم_گوی_و_گزیده_گوی_چون_دُر
دیدگاه ها (۰)

چقده بگم آقا هواتو کردم،کاش بیام به کربلاتو برنگردمبه صدام ت...

همونی که خیلی وقته کربلا هیچ دیگه خواب کربلا رو هم ندیدهچشما...

از بین نامه‌هایی که مردم تبریز به رئیس‌جمهور‌شون نوشتن، زهرا...

🎥کاری در حد موشک #هایپرسونیک در علم #چشم‌پزشکی ⏪ لحظه بینا ش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط