دوستت دارم خموش و خسته جان
دوستت دارم خموش و خسته جان
باز هم لغزید بر لب های من
لیک گوئی در سکوت نیمروز
گم شد از بی حاصلی آوای من
ناله کردم: آفتاب ... ای آفتاب
بر گل خشکیده ای دیگر متاب
تشنه لب بودیم و او ما را فریفت
در کویر زندگانی چون سراب
#فروغ_فرخزاد
باز هم لغزید بر لب های من
لیک گوئی در سکوت نیمروز
گم شد از بی حاصلی آوای من
ناله کردم: آفتاب ... ای آفتاب
بر گل خشکیده ای دیگر متاب
تشنه لب بودیم و او ما را فریفت
در کویر زندگانی چون سراب
#فروغ_فرخزاد
۴۶۹
۲۴ خرداد ۱۳۹۸