دوست من
دوست من
تازگی ها بادرخت پرتغال حیاط خانهِ مان دوست شده ام.
او از من نمیرنجد ومرانیز نمیرنجاند!
با او سخن می گویم از آدمها،کارهایشان،رفتارهایشان سخنان برنده وتازیانه وارشان.
رازم را به کس نمی گویداو گوش میدهدو گوش میدهد بی انکه قضاوتم کند بی انکه نصیحتم کند.
فردای اولین باری که با او سخن گفتم یکی از برگهایش زرد شدوبا هر حرف من باقی برگهایش هم زرد میشد.
چند روزیست که برگ هایش میریزد و من ساکت کنارش مینشینم و به افتادن برگهایش نگاه میکنم غصه ام می گیرد اما من منتظر بهار میمانم هرچقدر که خزان طولانی باشد.
.
.
.
.
پردیس پورعنقا
#تنهایی #تکست_خاص
تازگی ها بادرخت پرتغال حیاط خانهِ مان دوست شده ام.
او از من نمیرنجد ومرانیز نمیرنجاند!
با او سخن می گویم از آدمها،کارهایشان،رفتارهایشان سخنان برنده وتازیانه وارشان.
رازم را به کس نمی گویداو گوش میدهدو گوش میدهد بی انکه قضاوتم کند بی انکه نصیحتم کند.
فردای اولین باری که با او سخن گفتم یکی از برگهایش زرد شدوبا هر حرف من باقی برگهایش هم زرد میشد.
چند روزیست که برگ هایش میریزد و من ساکت کنارش مینشینم و به افتادن برگهایش نگاه میکنم غصه ام می گیرد اما من منتظر بهار میمانم هرچقدر که خزان طولانی باشد.
.
.
.
.
پردیس پورعنقا
#تنهایی #تکست_خاص
۱.۷k
۱۶ آذر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.