لحظه های هست که دوست داری هی کش بیان

#لحظه های هست که #دوست داری هی کش بیان
نه تموم بشن ، نه #تکراری؛
همونجور #قشنگ و #تازه و پر از حسِ خوب بمونن.
مثل وقتایی که خیلی زود از #خواب پا میشی و هر چی پهلو به پهلو میکنی دیگه خواب به چشمت نمیاد.
یهو پا میشی میری بیرون ، توی حیاط ، روی ایوون و چشمت میخوره به اولین #جرقه های #خورشید #آسمون رو می بینی با رنگای زرد و نارنجی و قرمز مخلوطِ تو هم .
بدون اینکه بفهمی چرا ؟ به خودت میای میبینی همونجور خیره وایسادی و منتظری قرص کامل خورشیدو ببینی؛
چند لحظه بعد ، وقتی نور قرمز تیزش به #چشمت میخوره؛
یه #لبخند قشنگ میشینه رو لبت؛ یه برق خاصی تو چشات میدرخشه؛و یه #شادی کوچولو و گذری ته دلت حس میکنی؛
به خودت که میای تازه می فهمی زندگی همین لحظه های کوتاه و قشنگه!
دیدگاه ها (۳)

چشم هایمان را ببندیم ؛در #سکوت درونمان ، #غرق شویم ؛خرابه ها...

بهترین لحظه ها را می توان "اکنون" زندگی کرد ؛نه لای "گذشته ه...

دلم می خواهد روی طاقچه #خیال بنشینم؛پنجره #رویاها را بگشایم؛...

برو لب طاقچه #زندگی؛پرده های #یاس را کنار بزن؛نگاه هدفت را ب...

صدای پات رو میشنوم که از دور داری میای. ینی خیلی‌وقت بود که ...

ساکت بودیم، خیلی ساکت. آروم تر از همیشه.حس میکردم حتی نفس کش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط