دیشب رفیقمو دیدم:
دیشب رفیقمو دیدم:
+گفتم چرا اینقد داغون شدی
-لبخند زد
+گفتم یه رول بکشیم؟
-سرشو تکون داد
+کام اولو که زدم رولو دادم بهش گفتم حالا بگو چت شد؟
- سه کام سنگین کشید ، آروم زیره لب گفت بد شیکستم...
+گفتم رفیق ، تو اینجوری نبودی کی اینقدر داغونت کرده ؟
- از جیبش یه گردنبند در آورد چشاش سرخ شد گفت: اینو واس تولد عشقم خریده بودم ، بهم پسش داد گفت میخواد ازدواج کنه ، رفت...
حتی اجازه نداد باهاش خداحافظی کنم.
+چشام سرخ شد ، صدام لرزید گفتم مشتی واسش آرزو خوشبختی کن ، شاید قسمت هم نبودین.
- یه لبخند بهم زد ، گفت یه رول دیگه بچاق بکشیم....
+ گفتم پسر ، تو مگه همون بچه مثبته نبودی که سرش تو کارو زندگیه خودش بود ، آخه باهات چیکار کردن....؟!؟
- چشاش پر اشک شد گفت بودم ، دیگه نیستم ، فقط اینجوری میتونم کمتر بهش فکر کنم...
+ اشک از چشام آویزون شد یکم نگاش کردم بهش گفتم ، تو چقدر شبیه منی..
به خودم که اومدم دیدم جلو آینه واستادم ، دارم با خودم حرف میزدم...
+گفتم چرا اینقد داغون شدی
-لبخند زد
+گفتم یه رول بکشیم؟
-سرشو تکون داد
+کام اولو که زدم رولو دادم بهش گفتم حالا بگو چت شد؟
- سه کام سنگین کشید ، آروم زیره لب گفت بد شیکستم...
+گفتم رفیق ، تو اینجوری نبودی کی اینقدر داغونت کرده ؟
- از جیبش یه گردنبند در آورد چشاش سرخ شد گفت: اینو واس تولد عشقم خریده بودم ، بهم پسش داد گفت میخواد ازدواج کنه ، رفت...
حتی اجازه نداد باهاش خداحافظی کنم.
+چشام سرخ شد ، صدام لرزید گفتم مشتی واسش آرزو خوشبختی کن ، شاید قسمت هم نبودین.
- یه لبخند بهم زد ، گفت یه رول دیگه بچاق بکشیم....
+ گفتم پسر ، تو مگه همون بچه مثبته نبودی که سرش تو کارو زندگیه خودش بود ، آخه باهات چیکار کردن....؟!؟
- چشاش پر اشک شد گفت بودم ، دیگه نیستم ، فقط اینجوری میتونم کمتر بهش فکر کنم...
+ اشک از چشام آویزون شد یکم نگاش کردم بهش گفتم ، تو چقدر شبیه منی..
به خودم که اومدم دیدم جلو آینه واستادم ، دارم با خودم حرف میزدم...
۱۳.۰k
۱۱ اسفند ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.