یاد آن بوسه که هنگام وداع

یاد آن بوسه که هنگام وداع
بر لبم شعلهٔ حسرت افروخت
یاد آن خندهٔ بیرنگ و خموش
که سراپای وجودم را سوخت
رفتی و در دل من ماند به جای
عشقی آلوده به نومیدی و درد
نگهی گمشده در پردهٔ اشک
حسرتی یخ زده در خندهٔ سرد
آه اگر باز بسویم آیی
دیگر از کف ندهم آسانت
ترسم این شعلهٔ سوزندهٔ عشق
آخر آتش فکند بر جانت ،،ِ

#فروغ_فرخزاد 🍃❤️

#ستایش_قلب_سربی
#دلنوشته #خاص #دلبرانه
#عاشقانه #دلتنگی #ویسگون
#عشق_جان
دیدگاه ها (۰)

‌خانه ات سرد است ؟خورشیدی در پاکت می گذارمو برایت پست می کنم...

نامه ای از من به من:آدمی که یک بار رفته، دوباره ام می‌تونه ب...

دلیل زندگی من وقتی کنارمی حالم خوب که نه عالیهغصه و ناراحتی ...

می‌گویی دوستت دارم و آدم است دیگردلش پر و بال می‌گیرد و می‌ر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط