غریبه آشنا پارت چهاردهم

#غریبه_آشنا #پارت_چهاردهم
از زبان بکهیون
از دکتر جدا شدم و برگشتم اتاق ئونسو،بیچاره چقد سخت بوده براش من حتی فکرش رو هم نمیتونم کنم که ئونسو رو کنار یکی دیگه ببینم...
در رو آروم باز کردم اول نگاهی به داخل انداختم ببینم خوابه یا بیداره...
بیدار شده بود،نشسته بود رو تخت...رفتم داخل سلام کردم
-بکهیون،کجا بودی؟
+با دکتر کیم چند دقیقه رفتم بیرون
-آمممم خب چرا رفتی؟
+هیچی همینجوری حرف زدیم
-عههه،چی می گفتید حالا؟
+هیچی ازش تشکر کردم که کمک کرده بهمون
-عه چه خوب کردی
-بکهیوووننن؟؟!!
+جانم
+میگممم حالا کجا رفته بودید
-وای ئونسو باز تو شروع کردی فضولی کنی،خب رفتیم و برگشتیم دیگه
+اییشششششش خب تو درست تعریف کن که من نپرسم،بعدشم فضول نه،کنجکاو
اینو که گفت خیز برداشتم سمتش و محکم بغلش کردم
-عععهه بکی چرا اینطوری میکنی،خفم کردی
از خودم جداش کردم و دستاشو گرفتم
+آخه تو که نمیدونی
-چی رو نمیدونم
+اون موقه ها هم همینطوری بودی،یه عالمههه سوال میپرسیدی بعدش که میگفتم فضولی نکن،میگفتی اااییییششش فضول نه کنجکاو
-خب حتما اون موقه هم درست تعریف نکردی دیگه
+نه خیر این دلیلش نیست دلیلش اینه که تو هنوز همونجوری فضول تشریف داری
-بکهیون من فضول نیستم فضول کلمه قشنگی نیست، من کنجکاوم..ککنجججکااوو
+ولی به نظر من فضولی
-نه کنجکاو
+نه فک نمیکنم،ولی خب باشه کنجکاو ولی میدونی هم معنی کنجکاو چیه؟
-آممم نه تو بگو
+میشه فضوللل
-جججججییییغ بکهییوووونننن
+وای ئونسو چرا جیغ میزنی دیوونهه
(ادامه در پارت بعدی...)🤗 😍
کاری از نویسنده گروه نویسندگان:
@forough_wolf #exo_my_planet #exo