hi
کوک رسمی حرف میزد و به سه بیوک مستقیم نگاه نمیکرد خوشحال بودم که حواسش بود با دخترا گرم نگیره.. نشستیم و صبحونه خوردیم از سه بیوک تشکر کردم واقعا دست پختش خوب بود مودب بود و با کوک رسمی حرف میزد ولی با جیمین رسمی حرف میزد جیمین گفته دش خواسته.. رو پیشنهاد کوک برای ازدواج خوب باید بشناسمش ون فقط دو ماه زمان خواستم..شت. چقدر کم خواستم وای خاک بر سرم ویو کوک دو ماه بعد دو ماه شده بود که با خانواده رابطه داشتیم.. با هم میرفتیم بیرون گاهی شیطونی میکردیم گاهی قهر میکریم گاهی لج میکردیم ولی خب میدونی قشنگ بود.. منتظر بودم ببینم چه میکنه.. سعی کردم به خوبی اون چیزی که میخواد براش باشم .. میخوام واقعا براش کسی باشم که از تیکه کردن بهش نترسه. اعتماد کرد بهش براش پشیمونش نکنه.. پس واقعا تلاشم رو کردم.. باید ببینم چه تصمیمی داره.. به لطف سه بیوک و مذاکرات عالی که میکنه ما تقریبا حدودا سیصد میلیون وون روی هر معامله داریم.. جیمینم که عین جوجه اردک زشت داره دنبالش میره میگه دختره یه وقت چیزیش نشه من که میتونم میخوایش بگو بهش من خودم برات عروسی میگیرم.. داشتم کارام رو تو اتاقم کارم میکردم و پیشونیم رو مالش میدادم که عینک طبیم رفت بالا سرم و دستای نرمی روس چشمام قرار گرفت خنده ای کردم که صدای خنده ی اروم اون هم اومد دستاش رو ورداشتم و روی صندلی چرخی زدم و برگشتم سمتش و دستای رو گرفتمو گفتم:جانم خانمم؟ 🐼کوک.. چهار روزه داری کار میکنی تازه یه هفته هم رفتی بوسان منم تو بیمارستان ییا بخیه زدم یا عمل کردم.. میشه بریم بیرون؟ فقط سه ساعت؟../کار داشتم ولی هیچ چیزی واجب تر از چیزی که این دختر رو به روم بخواد نیست پس بلند شدم و گفتم :یه ساعت دیگه تو ماشین منتظرتم. خب دخترم؟ 🐼حله. بوسه ای با گونه ام زد و بدو بود رفت بیرون خنده ای کردم و به کاغذ های رو میزم نگاه کردم.. هرچی حساب می کردم سه بسته گولوله کم تحویل گرفتیم ولی سه بیوک گفت کامل تحویل دادن پس.. چطوری؟ الان این مهم نبود کاغذ هارو دسته کردم و دوش سریعی گرفتم و موهام رو خشک کردم و ریختم رو صورتم.. عر چقدر تغییر کرد.همین طوری خوبه. یقه اسکی طوسی و کت چرم مشکیم و شلوار مشکی جذبم رو پوشیدم و ساعت انداختم و عطر زدم.. فقط دو دقه مونده بود رفتم پایینو داشتم کفش هامو میپوشیدم که صدای کفشه ای پاشنه بلندی پیچید توی سالن. برگشتم سمتش که هانول یا یه پیرهن سفید و دامن سیاهش که تا زیر استخون ساق پاش بود به سمتم قدم برداشت ارایشش توناژ قهوه ای داشت و با چشماش هماهنگ بود بوی عطر شیرینش وقتی کنارم قرار گرفت زیر دماغم پیچید و به ریه هام جون داد به موهای صافش که با سنجاق مدل داده بود نگاه کردم و گفتم:خوشگل کردی میخوای دزدیده شی؟