چه غروبی بود آن غروبی که تو تنها رفتی

چه غروبی بود آن غروبی که تو تنها رفتی
دل بریدی دگر از ما و ز دنیا رفتی
.
.
.
آن غروب تلخ که جان دادی و بی ما رفتی
دیدگاه ها (۱)

ناراحتم و پشیمون حالام دیگه دیر شده کاری ندارم انجام بدم جز ...

خیلی

ارزش یک دختر را خدایی میداند که او را در سنین کودکی برای عبا...

چه پیرزن خوشتیپی

من غروب و با تو میخواستم...تو که رفتی دیگه هیچ طلوع و غروبی ...

توبه کردم که دگر شعر نگویم ز فراق ؛این دل توبه‌شکن.. بی تو س...

یارم تویی به عالم، یار دگر ندارم،تا در تنم بود جان، دل از تو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط